کدام یک برای کمردرد بهتر است:کفش کف‌گرد یا کفش معمولی؟

کفش های کف گرد به خاطر بی ثبات بودن بدن را وادار می کنند به طور فعال برای حفظ تعادل وارد عمل شود

فیزیوتراپیست های دانشگاه بریتانیایی کینگز کالج با مطالعه بر روی کفش های کف گرد به این نتیجه رسیده اند که این کفش ها مزیت چندانی نسبت به کفش های معمولی در کاهش کمردرد ندارند.

کفش های کف گرد که حدود بیست سال است روانه بازار شده اند، کفش هایی هستند که سطح خارجی کف آنها محدب است.

به همین خاطر، این کفش ها از ثبات چندانی برخوردار نیستند و صاحبان آنها در هنگام ایستادن باید به طور فعالانه برای حفظ تعادل تلاش کنند.

سازندگان کفش های کف گرد و همین طور بعضی از پزشک ها بر این باورند که این تلاش فعالانه که همراه با انقباض عضلات اندام تحتانی، کمر و شکم است، به افرایش استحکام ستون فقرات و کم شدن ضایعات آن منجر می شود.

سیان مک ره، فیزیوتراپیست محقق کینگزکالج می گوید مراجعه کنندگان زیادی از فیزیوتراپیست ها درباره فایده پوشیدن کفش های کف گرد سوال می کنند و به همین خاطر او وهمکارانش بر روی این موضوع مطالعه کرده اند تا متوجه مزایای پوشیدن این کفش ها شوند.

محققان تحقیقات خود را بر روی ۱۱۵ نفر از افرادی انجام دادند که دچار کمردرد مزمن هستند.

این افراد به دو گروه تقسیم شدند و از یک گروه خواسته شد روزانه به مدت ۲ ساعت در حین پیاده روی و ورزش کفش ورزشی معمولی به پا کنند و از گروه دوم خواسته شد به همین مدت کفش کف گرد بپوشند.

این افراد همچنین به مدت ۴ هفته در جلسات آموزشی شرکت کردند.

محققان پس از شش هفته این افراد را مورد ارزیابی قرار داند. ارزیابی های دوم و سوم پس از شش ماه و یک سال انجام شد.

نتیجه به دست آمده با تبلیغات صورت گرفته برای کفش های کف گرد متفاوت بود.

گزارش منتشر شده در نشریه ستون فقرات نشان می دهد که ۵۳ درصد از کسانی که در مدت آزمون کفش ورزشی معمولی به پا داشتند، از بهتر شدن خود خبر داده اند.

رقم بهبودی برای کسانی که کفش کف گرد به پا داشتند، ۳۱ درصد گزارش شده است.

به گفته دکتر مک ره، پزشکان و فیزیوترپیست ها می توانند به بیماران خود توصیه کنند که پوشیدن این دو نوع کفش تفاوت چندانی با هم ندارد ولی اگر بیمار در حین راه رفتن و ایستادن دچار درد می شود، بهتر است کفش تخت صاف به پا کند.

نوئل می، سخنگوی شرکت ام بی تی که سازنده عمده کفش های کف گرد است می گوید تحقیقات زیادی انجام شده که نشان می دهد این نوع کفش ها با کاستن از فشار وارد شده بر مفاصل باعث کاهش درد می شود.

به گفته او، کفش های کف گرد به خاطر انقباض فعال عضلات باعث می شود فرد در وضعیت صاف تر و درست بایستد و راه برود.

 

تشنج در بیماران الزایمری

 

A photo of an elderly lady facing away from the camera, but with her head turned slightly to the right, being pushed in a wheelchair. Ref: www.dreamstime.com

بیماران الزایمری ریسک بالایی برای تشنج دارند و تخمین زده می شود که 10تا 22در صد بیماران الزایمری در دوره ای از بیماری خود تشنج بکنند و هرجه سن شروع الزایمر پایین تر باشد و یا انکه از نوع ارثی باشد احتمال وقوع تشنج بیشتر است.بیماران الزایمری که صرع هم دارند سرعت پیشرفت بیماری بیشتری دارند و زوال عقل انها از انهایی که تشنج ندارند سریع تر و بیشتر است و لذا درمان صرع در انها ضرورت داردزیرا در پیش اگهی انها نقش زیادی دارد.درحال حاضر در باره ماهیت تشنج در الزایمر اطلاعات زیادی در دست نیست و از انجایی که تشنج خود نیز اختلالات شناختی ایجاد می کند بررسی را دشوارتر می کند.از سوی دیگر برابر اطلاعات موجود بیش از نیمی از انواع تشنح در الزایمری ها از نوع بزرگ نیستند و این تشخیص را مشکل تر می کند. در یک تحقیق جدید در کالیفرنیا در بررسی تشنج در بیماران الزایمری به اطلاعات نوینی دست یافته اند.

تعداد 54 بیمار در یک مرکز درمان بیماران سالمند کالیفرنیا بین سالهای 2007 تا 2012  بررسی شدند.12 نفر ازانها در ابتدای شروع ملایم اختلال شناختی بودند و 42 نفر هم زوال عقل ملایم داشتند.افراد با فراموشی اغاز راه و 35 نفر از 42 نفر  الزایمر خفیف صرع داشتند و 7 نفر باقیمانده از الزایمری های خفیف دارای امواج تشنجی در نوارمغز خود ولی فاقد سابقه صرع بالینی بودند که به نام تشنج مخفی(ساب کلینیکال) شناخته می شود.

محققین انها را از نظر نژادی-وضعیت اقتصادی-نوع تشنج-چگونگی و زمان پسرفت شناختی انها و پاسخ انها به داروهای ضد تشنج ارزیابی کرده و با گروه مشابه که فاقد تاریجچه تشنج و صرع بودند مقایسه نموده تا تاثیر احتمالی تشنج بر روند اختلال حافظه را مشاهده نمایند.

ملاحظه شد که هم الزایمر خفیف و هم اختلال فراموشی اولیه در کنار صرع و تشنج با نزول پیشرونده حافظه همراه هستند تا ان بیماریها بدون صرع و تشنج و تشنج روند کاهش حافظه را سرعت می بخشد.

بیمارانی که الزایمر و تشنج را باهم داشتند متوسط 5/5 سال زودتر از انهایی که الزایمر تنها داشتند سریع تر به زوال عقل پیشرفته ت مبتلا می شوند(64/ در برابر 70/3 سال)

این رقم در مورد انهایی که تنها فراموشی مختصر داشتند بیشتر و سرعت ابتلای شدید تر حافظه تندتر بود(64/3 در برابر 71/1) و نکته جالب تر و عجیب تر در مورد انهایی بود که صرع مخفی داشتند یعنی در نوار مغزی خود علائم تشنج بود اما از نظر بالینی فاقد بیماری تشنج بودند که در انها سن شروع زوال عقل بسیار پایین تر بود (58/9 سال)

در مورد نوع تشنج بررسی ها نشان داد که حدود 55درصد تشنج ها از نوع غیر صرع بزرگ بوده و نوع کمپلکس پارشیال partial complex seizure از همه شایع تر بود.اکثرا از بخش گیجکاهی یک سمت منشا داشتند و اغاز تشنج هم با شروع اختلال حافظه بود و به بهترین دارویی هم که پاسخ مناسب می دادند بیشتر از فنیتویین به لاموتریژینLamotigine و لوتیراستامLevitriacetam بود.

این یافته ها اهمیت دارند و در راهنمایی پزشکان برای بررسی و درمان همراهی تشنج و زوال عقل بکار گرفته می شوند.توجه به نکات زیر از اهمیت بالایی برخور دار هستند:

1-شروع زوال عقل در سن کمتر از 60سال به تشنج ساب کلینیکال توجه شود.

2- شروع تشنج در حول و حوش سن اغاز زوال عقل و اغاز ان از یک لوب تامپورال

3- پاسخ مناسب به لاموتریژین و لوتریاستام.

شروع زودرس درمان تشنج در کند کردن سیر زوال عقل و در نتیجه افزایش کیفیت زندگی تاثیر دارد.

محدودیت های این تحقیق کوچک بودن تعداد بیماران و تک مرکزی بودن ان است ولی با وجود این انتظار می رود مطالعات بیشتری برای تایید و کسب اطلاعات وسیع تر در راه باشد و از سوی دیگر تواند باعث جلب توجه بیشتر متخصصن مغز واعصاب در برخورد با اغاز تشنج در سنین سالمندی باشد.

Source

Gladstone Institute of Neurological Disease, San Francisco, California2Memory and Aging Center, Department of Neurology, University of California, San Francisco, California.

 2013 Jul 8:1-9. doi: 10.1001/jamaneurol.2013.136. [Epub ahead of print]


اندیشه های  ماکیاولی

جنگ و فن جنگ در انديشه ماكياولي
جنگيدن يا نجنگيدن؛ مساله اين است


اگر بخواهيم به طور دقيق گفته‌هاي ماكياولي را تحليل و ارزيابي كنيم، بايد گفت كه انديشه‌هاي وي در قالب سخنانش، نشات گرفته از دو وجه است كه عبارتند از: يك، وجه احساسي و دوم، وجه عقلاني. كاملا آشكار است كه وجه احساسي سخنان ماكياولي برخاسته از حس وطن‌پرستي و ميهني وي است كه نمود آن را در كتاب شهريار و تا حدودي كمي در كتاب فن جنگ و ديگر كتاب‌هايش مي‌بينيم. به طوري كه ظهور شهريار داراي ويرتو در آن زمان را منجي ايتاليا جهت رسيدن به عظمت گذشته و داشتن سپاه نيكو در قالب داشتن فن جنگ را مهم‌ترين نياز حكوكت (شهرياري)

مي داند. در مقابل وجه عقلاني ماكياولي در كتاب گفتارها نمايان است. ماكياولي شيفته شيوه حكومت جمهوري روم باستان است. و به زيركي درمي‌يابد كه اگر نقاط قوت آن را بررسي و پيدا كند، آنگاه مي‌تواند آنها را براي آيندگان آشكار كند. لذا در كتاب گفتارها و در بخش‌هايي از كتاب شهريار و ديگر كتاب‌ها وي به درستي با تحليل‌هايي دقيق به موضوعات مهمي همچون وجود نهادهاي قضايي و قوانين دادرسي، قانون اساسي، حاكميت قانون، فن جنگ و سپاه قدرتمند، محدوديت دوره زمامداري، تعادل قدرت در بين حاكم و اشراف و توده مردم كه بعدها منتسكيو از آن به عنوان تفكيك قوا نام برد، اشاره كرد. بسياري از مفسران غيرمنصفانه بر اين باورند كه ماكياولي تنها به خاطر شهريار و حفظ حكومتش چنين توصيه‌هايي در مقابل با مردم گفته است. اما همان طور كه گفته شد منشا آراي او حس ميهن‌پرستي و اعتقاد عقلاني وي بر نوع حكومت جمهوري است كه آن را بهترين نوع حكومت مي‌داند و همين موضوع گواه بر اين است كه وي حكومت مردم را ارجح‌تر از نوع حكومت شهرياري مي‌داند. ماكياولي به دنبال پياده كردن انديشه‌هايش بود زيرا مي‌دانست اگر مشكل نظام جنگي ايتاليا را حل كند دوباره ايتالياي قدرتمند گذشته را احيا خواهد كرد. لذا در انتهاي سال 1506 با موافقت سودريني (رييس شوراي 10 نفري كه به جاي خود وي نشسته بود) تصميم به تشكيل سپاه و وزارت جنگ شد و شخص ماكياولي به عنوان وزير جنگ انتخاب شد و در نهايت به آن چيزي كه مي‌خواست رسيد زيرا انديشه جنگ و فن آن شايد اصلي‌ترين دغدغه يا يكي از محوري‌ترين انديشه‌هاي او بود. ماكياولي با نوشتن هر يك از كتاب‌هايش در حقيقت علايق و دغدغه‌هاي خود را در هر كتاب بيان مي‌كند. لذا در كتاب شهريار (كه به دنبال توصيف شهريار داراي ويرتو است) به چزاره بورجا (كه شهريار مورد علاقه وي است) و نوع حكومتداري وي تاكيد مي‌كند. در كتاب گفتارها به حكومت جمهوري روم و تمام نقاط قوت آن مي‌پردازد و در كتاب فن جنگ و تاريخ فلورانس به فن جنگ به عنوان عامل حياتي براي حكومت كردن و حفظ اقتدار و عظمت كشور و همچنين اهميت مطالعه تاريخ اصرار مي‌ورزد. ماكياولي در پايان مقدمه كتاب دوم گفتارها، توصيه بر تقليد از نظام حكومتي جمهوري روم مي‌كند و مي‌گويد به روشني عيان است، كه امروز «نه دين حرمتي دارد و نه قوانين و نه انضباط نظامي، همه‌چيز در منجلاب فساد فرو رفته است و ناپاك‌ترين لكه‌ها را بر دامن كساني مي‌توان ديد كه بر كرسي قضاوت نشسته‌اند و به همه فرمان مي‌رانند و چشم دارند كه همه ايشان را بپرستند». آنچه هويداست، ماكياولي عدم يكپارچگي، فساد، تجزيه و نفاق، هرج و مرج و آشفتگي را در كشورش ايتاليا مي‌بيند؛ وي اين وضعيت كشور را همان طور كه گفته شد به ترتيب محصول چهار مشكل اساسي مي‌داند كه عبارتند از: نبود انضباط نظامي، فقدان قوانين نيكو، حرمت نداشتن دين و فاسد شدن جامعه و حكومت. مهم‌ترين بعد در اين چهار مورد از نظر ماكياولي نبود انضباط نظامي يا بهتر است بگويم مشكلات نظامي است. به نظر مي‌رسد اصلي‌ترين محور انديشه ماكياولي جنگ و فن جنگ است؛ چرا كه همان طور مي‌دانيم وي پيرو اهميت و دغدغه خويش از اين موضوع، كتابي به نام فن جنگ را به رشته تحرير درآورده است.

به وضوح مي‌توان در آثار اين انديشمند فهميد كه وي به دنبال شهرياري دلير، جنگجو و صاحب فن جنگ بوده چرا كه در تاريخ مي‌بينيم شهرياران جنگجو، زيرك و با تدبير چه فتوحاتي را انجام داده‌اند و كشورهايي كه رو به سقوط بوده‌اند را با زيركي و دليري سربلند كرده‌اند. اگر به اشعار وانديشه فردوسي در شاهنامه نيك بنگريم در حقيقت درمي‌يابيم كه دغدغه بزرگ فردوسي وطن‌پرست نيز كاملا مشابه دغدغه ماكياولي است، چراكه هر دوي آنها به دنبال شوكت و عظمت گذشته سرزمين‌شان هستند و فردوسي با به تصوير كشيدن پهلوانان و شهرياران گذشته چون رستم، گودرز و اسفنديار به دنبال غيرت ايراني يا همان ويرتوي ايتاليايي مي‌گردد تا به وسيله شهرياران و پهلوانان آينده در مقابل لشگرهاي توران بايستند و شكوه گذشته كشورشان را به دست آورده و حفظ كنند بنابراين شهريار داراي ويرتو بدون شك شهرياري بوده كه مهم‌ترين صفات آن دليري، داشتن استعداد فن جنگ و زيركي در انديشه ماكياولي بوده است. ماكياولي تا اواخر عمرش به دنبال پياده كردن انديشه‌هايش بود چرا كه مي‌دانست اگر مشكل نظام جنگي ايتاليا را حل كند دوباره ايتالياي قدرتمند گذشته را احيا خواهد كرد. لذا در انتهاي سال 1506 با موافقت سودريني (رييس شوراي 10 نفري كه به جاي خود وي نشسته بود) تصميم به تشكيل سپاه و وزارت جنگ شد و شخص ماكياولي به عنوان وزير جنگ انتخاب شد و در نهايت وي به آن چيزي كه مي‌خواست رسيد زيرا انديشه جنگ و فن آن شايد اصلي‌ترين دغدغه يا يكي از محوري‌ترين انديشه‌هاي او بود.
رضا يادگاري

شریف، متولد ماه مهر



  • * «دوریست» نام کهن روستای طرشت است که روزگاری مرکز علمی جهان اسلام بود و امروز دانشگاه صنعتی شریف را در دل خود جای داده است

    شاید تعجب‌آور باشد همین محله‌ای که امروز یکی از بهترین دانشگاه‌های ایران و مراکز علمی شناخته‌شده در جهان در آن قرار دارد، 10 قرن پیش یکی از بزرگ‌ترین مراکز علمی آن روزگار بود. شخصیت برجسته‌ای مانند خواجه نظام‌الملک وزیر مقتدر سلجوقی و بنیان‌گذار مدارس نظامیه که حکم دانشگاه‌های امروز را داشتند، به‌رغم اشتغالات فراوان و طولانی بودن مسیر، هر دو هفته یک‌بار از ری به آنجا رفت‌و‌آمد داشت تا از محضر بزرگان آن سامان توشه بردارد.
    درباره جایگاه مدیریتی خواجه نظام‌الملک گفته‌اند که وقتی ملک‌شاه سلجوقی او را تهدید کرد: بفرمایم تا دوات از پیشت برگیرند، گفت: هرگاه این دوات برگیری آن تاج برگیرند.
    طرشت در گذشته به درَشت معروف بود و گفته می‌شود نام اصلی آن «دوریست» بوده که معرب کلمه‌ای فارسی است. یاقوت حموی در قرن هفتم‌ قمری که احتمالا از درشت دیدن کرده، در کتاب معروفش از این آبادی چنین یاد می‌کند: «دوریست به ضم «دال» و سکون «واو» و «راء» و «سین» مهمله ساکنه و «تا» منقوط، از آبادی‌‌های ری است و عبدالله‌بن‌محمد… از آن برخاسته است.» قدمت این روستا به بیش از ‌هزار سال می‌رسد و از همان زمان‌ها و در کنار روستاهای تهران و مهران از مناطق شمال شهر تاریخی ری محسوب می‌شد. از زمان حکومت آل‌بویه و حتی قبل از آن، آنجا یکی از مراکز بزرگ تحصیل و پرورش دانشمندان شیعی بود. محمدبن احمد درشتی را نخستین محدث و فقیه و عالم بزرگ آنجا می‌دانند. او اولین کسی است که در طرشت مرکز علمی تاسیس کرد. وی متولد همین روستا بود و پس از تحصیلات مقدماتی در دوریست، برای فراگرفتن علوم عالی به ری- که مرکز علمی بزرگی بود- رفت و پای درس شیخ‌صدوق (ابن‌بابویه) نشست. صدوق در زمان فخرالدوله دیلمی می‌زیست. بعد از محمدبن احمد درشتی تا نزدیک به سه قرن، اینجا همچنان مرکز علوم بود و رونق فراوانی داشت و در همه‌جا سخن از دانشمندان و علمای درشت بود.
    دیگر شخصیت پرآوازه اینجا، خواجه جعفربن محمد دوریستی از دانشمندان بزرگ عصر خود بود. او شاگرد عالمان بزرگی چون شیخ مفید و سیدمرتضی (علم‌المهدی) بود. ایشان مدتی در محضر شیخ‌طوسی (شیخ‌الطائفه) و درس سیدرضی (شریف رضی) جامع نهج‌البلاغه نیز حضور داشت. با ورود ایشان به دوریست، این روستا تبدیل به مرکزی علمی در جهان اسلام شد و شاگردان بسیاری پیرامون او گرد آمدند. از شاگردان درس او، خواجه نظام‌الملک وزیر دانشمند سلجوقیان بود. در کتاب النقض می‌خوانیم: «… شیخ جعفر دوریستی مشهور در فنون و علوم و مصنف کتب و راوی اخبار و از بزرگان این طایفه و علمای بزرگ، در هر دو هفته نظام‌الملک از ری به دوریست رفتی و از خواجه جعفر سماع اخبار کردی و بازگشتی…» نظام‌الملک مذهب شافعی داشت و خواجه جعفر از عالمان بنام شیعی‌مذهب زمان خود به شمار می‌رفت و خاندان وی همگی به فضیلت و تقوا معروف‌اند. از دیگر شخصیت‌های بلندآوازه آنجا عبدالله‌بن‌جعفر موسی است که امروزه بقعه ایشان در خیابان شهید اکبری طرشت، زیارتگاه عموم است. یاقوت حموی در معجم‌البلدان درباره ایشان می‌نویسد: «از جمله منتسبان آنجا عبدالله بن‌جعفر بن‌محمد بن‌موسی بن‌جعفر ابومحمد دوریستی است، که خود را از اولاد خدیفه بن‌الیمان، از اصحاب حضرت رسول (ص) می‌دانست که او یکی از فقهای شیعه امامیه است که در سال ۵۶۶ به بغداد آمد و مدتی در آنجا اقامت کرد و از جد خویش، محمدبن‌موسی، در اخبار ائمه اثناعشر حدیث بگفت و از بغداد به شهر خویش بازگشت و شنیدم که اندکی پس از سال ۶۰۰ ق درگذشت.» و در همان طرشت در مقبره‌ای که هنوز پابرجاست به خاک سپرده شد. بنای اولیه بقعه شیخ عبدالله درشتی بنا به نقلی مربوط به آغاز عهد صفویان و به احتمال زیاد از زمان ‌شاه طهماسب است، که بقعه آجری ساده‌ای بود. اما شناسنامه آثار ثبتی در میراث فرهنگی آن را مربوط به قرن هشتم می‌داند. گورستان طرشت، در کنار این بقعه قرار داشت و امروزه تبدیل به بوستان شده و این مزار داخل آن است. در مجاورت این بقعه آب‌انبار بزرگی برای استفاده زائران بود. همچنین در کنار بقعه مسجدی بسیار قدیمی و تاریخی وجود داشت که مردم آن را منسوب به امام مجتبی (ع) می‌دانستند. از آثار باقی‌مانده و اسناد چنان به نظر می‌رسد که این مسجد مربوط به پیش از صفویه بوده است. هرچند امروزه اثری از آن بنای میراثی باقی نمانده و مسجد بازسازی شده است. بقعه شیخ عبدالله در سال‌های اخیر بازسازی و ایوان و نمازخانه و آبدارخانه به آن اضافه شد و به‌تازگی حسینیه‌ای در کنار آن افزوده‌اند.
    تا چند سال پیش حوالی مزار شیخ عبدالله، روبه‌روی مسجد امام حسن عسگری (ع) میدانی قرار داشت که به میدان شاه‌قاسم معروف بود. شاه‌قاسم از کسان دیگری است که در تاریخ درشت از آن‌ها یاد شده است. او از نوربخشیه بود و پس از مرگ پدرش (قوام‌الدین) در درشت رحل اقامت افکند. آن‌ها از نسل سیدمحمد نوربخش هستند که در جوانی به ری آمدند و در قریه سولقان مقیم شدند. شاه‌قاسم مورد لطف شاه‌اسماعیل صفوی بود و تا پایان در درشت ماند و بقعه‌ای بر مزار وی وجود داشت.
    در گذشته‌های دور روستای درشت، معروف‌تر از تهران بود، اما بعد از آن‌که ‌شاه طهماسب صفوی به دور تهران دیوار کشید و بعد از آن، آغامحمدخان قاجار آن را پایتخت کرد، تهران معروف و معروف‌تر شد و طرشت زیر سایه آن قرار گرفت. طرشت در گذشته دارای باغ‌ها و قنوات فراوانی بود، از باغ‌های آن محصولات مختلفی از جمله انار و انجیر چیده می‌شد و توتستان‌های بسیاری داشت.
    بازی شگفت‌ روزگار این‌که چند قرن بعد، دانشگاه صنعتی‌شریف (آریامهر سابق) از مهم‌ترین قطب‌های دانشگاهی کشور، که در دنیا نیز آوازه دارد، در اراضی طرشت ساخته شد. برای بنای این دانشگاه زمین‌های مختلفی در تهران و کرج پیش‌بینی شده بود؛ اما درنهایت زمین‌های طرشت واقع در ضلع شمالی خیابان آزادی امروز روبه‌روی مدرسه عاصمی برای این کار انتخاب شد. بنیان‌گذار این اساس دکتر محمدعلی مجتهدی بود. انگیزه او برای تاسیس دانشگاه بسیار خواندنی است. وی عقیده داشت: «ایران را باید جوان‌های ایرانی‌ آباد کنند؛ نه خارجی‌ها…» مجتهدی خارجی‌ها را به سه گروه تقسیم می‌کرد: «۱) خارجی‌هایی که به ایران می‌آیند فاضل نیستند. خارجی‌های فاضل و دانشمند نمی‌آیند. اکثر خارجی‌هایی که می‌آیند به قصد استفاده مادی می‌آیند. ۲) یا به قصد جاسوسی وارد می‌شوند. ۳) کمتر خارجی به قصد خدمت بی‌دریغ می‌آید.
    از این رو دکتر مجتهدی ۷۰ استاد ایرانی دانشگاه‌های معتبر دنیا را شناسایی و برای راه‌اندازی دانشگاه‌ دعوت کرد.
    نکته این است که برخلاف رسم معمول، تاسیس این مرکز با برنامه‌ریزی برای جذب نیروی انسانی و کادر آموزشی انجام شد، نه با مسائل مربوط به طراحی ساختمان و ایجاد بنا و خرید وسایل و امکانات.
    اعضای کادر علمی دانشگاه باید تمام وقت در اختیار می‌بودند و مجاز به پذیرش شغل دیگری نبودند. دکتر سیدحسین نصر دراین‌باره می‌گوید: «استادانش همه تمام‌وقت بودند و تمام وقت‌شان مصروف به تدریس یا رسیدن به دانشجو می‌شد… درآن زمان که بنده تصدی دانشگاه را داشتم، هنوز وارد سیاست نشده بودند که یک روز استاد باشند، یک روز وزیر باشند، یک روز وکیل باشند…»
    پایه حقوق استادان در بالاترین سطح قرار داشت. مجتهدی از گفت‌وگوی خود با یکی از مقامات آن روزگار در این‌باره سخن می‌گوید: « این‌هایی که می‌خواهید بیاورید چقدر حقوق می‌خواهید بدهید؟ گفتم: پنج‌هزار تومان.
    گفت: شما که خودتان رتبه 10 استادی هستید چقدر می‌گیرید؟
    گفتم: با دبیرستان البرز یا بی‌دبیرستان البرز؟ (ایشان در آن زمان مدیر مدرسه البرز هم بودند) … من نمی‌خواهم این‌هایی که برای دانشگاه می‌آورم یک دبیرستان البرز را هم یدک بکشد.
    گفت: سپهبدهایمان پنج‌هزار تومان نمی‌گیرند!
    گفتم: ببخشید، بنده افرادی را می‌خواهم بیاورم که پنج‌هزار تومان هم برایشان کم است.»
    دانشگاه صنعتی‌شریف متولد مهر ۱۳۴۵ است. مهر، تنها ماه تولد این دانشگاه نیست بلکه در ایران ماه آغاز آموزش و تربیت و پژوهش است. ماه بازگشایی مدارس قدیم و جدید است. یادآور جنبش دانشجویی است و نام‌هایی که بر سردر دانشگاه می‌درخشند. در این میان نام
    مجید شریف واقفی پیش از همه با دانشگاه پیوند خورده است که از قضا او نیز متولد ماه مهر است. در آن سال‌ها هم بسیاری از خانواده‌های اشراف و صاحب‌منصبان فرزندان خود را برای ادامه تحصیل به خارج می‌فرستادند، بنابراین محیط دانشجویی شریف را شاگردان خانواده‌های معمولی و حتی فقیر جامعه تشکیل می‌دادند و سختی و تلخی و تندی روزگار را چشیده بودند. شریف واقفی از بنیان‌گذاران انجمن اسلامی این دانشگاه بود. انجمن‌های اسلامی دانشگاه‌ها تباری طولانی‌تر دارند و شکل‌گیری آن به زمان تدریس مرحوم مهندس مهدی بازرگان در دانشکده فنی دانشگاه تهران برمی‌گردد که نخستین انجمن اسلامی را برپا داشت.
    شریف واقفی از دانش‌آموزان ممتاز استان اصفهان از شهرستان نطنز بود و درسال ۱۳۴۵ در زمره نخستین دانشجویان دانشگاه آریامهر آن روزگار در رشته برق پذیرفته شد و دیری نپایید که جسم و جان خود را مظلومانه برای دفاع از آرمان و آیین ایرانیان اهدا کرد و بعدها نام بلند خود را به دانشگاه بخشید.
    دانشگاه صنعتی شریف در طول چهل و اندی سال، فعالیت آموزشی و پژوهشی خدمات چشمگیری به علم و فن داشته و از طریق تربیت فارغ‌التحصیلان زبده، که در مواردی در سطح بالای مدیریت کشور نیز مشارکت داشته‌اند، نقش برجسته‌ای در توسعه کشور ایفا کرده است. جالب آن‌که گرچه این دانشگاه به عنوان یک موسسه صنعتی تلقی می‌شود، تدریجا و از زمان ریاست دکتر نصر بر آن، به علوم انسانی و اجتماعی کم‌و‌بیش پرداخت و با برگزاری دروس فلسفی و اجتماعی و اقتصادی، دانشجویان خود را با این حیطه از معرفت بشری آشنا ساخت تا جایی که امروزه یکی از مراکز مهم تعلیم و تحقیق در فلسفه علم و مدیریت و اقتصاد در این دانشگاه فعالیت دارد. خلاصه آن‌که روند علم‌آموزی و دانش‌پژوهی در طرشت و دانشگاهی که در آن استقرار یافته است، از مواریث ارزنده علم و فرهنگ تهران و ایران‌ است که باید قدر و ارزش آن‌ها را پاس داشت.

    http://baharnewspaper.com

داستان پرمحنت خشونت علیه زنان

 صفحه فیس‌بوک را باز می‌کنم سه عکس اسف‌بار از زنانی کتک‌خورده می‌بینم، زبان فیس‌بوک برای اعتراض همین است. لایک کنید لایک کنید لایک کنید. به احترام دوست گرامی که بانویی کوهنورد است و آگاه به درد دوران ودرد زنان لایک می‌کنم. اما می‌دانم باید فراتر ازلایک صفحه‌های مجازی در صحنه‌های واقعی وتلخ زندگی اجتماعی‌مان علیه خشونت همصدا وهم قسم و همگام شویم. گاندی این متفکر و رهبر بزرگ انسانیت می‌گوید من ترجیح می‌دهم نسل بشر به تمامی نابود شود تا این‌که بماند و با تبدیل زن، ظریف‌ترین مخلوق خدا به یک وسیله عیاشی و شهوت‌رانی، از هر حیوانی پست‌تر شود. تصاویری از صورت کبود نشانه‌ای از خشونت است اما خشونت علیه زنان محدود به خشونت فیزیکی نبوده و نیست. داستان زن، داستان پررنج و محنت او با انواع محرومیت‌ها بوده است؛ خشونت‌هایی در لباس‌های فاخر و جواهرات تزیین شده به گیسوان و دست و گردن برای پررونق کردن حرمسرای اربابان و شاهان، خشونت‌هایی به شکل ازدواج‌های اجباری در خردسالی، تعدد زوجات و در اختیار گرفتن زن به عنوان جزئی از مایملک مردانه. طبیعت با تغییر شکل زندگی در دنیای امروز و ظریف‌تر شدن و تحریف شدن قالب‌های زمخت زورگویی، الگوهای خشونت نیز تغییر کرده است همان‌طور که استثمار کشورهای ضعیف از قالب قشون‌کشی، به شکل مخفیانه و دوستانه تبدیل شد، همان‌گونه که غارت منابع و ثروت کشور‌های توسعه نیافته از شکل عیان غارت به شکل غارت قانونی با برگزاری کنفرانس‌ها، مذاکرات و توافقنامه‌های غارتگرانه تبدیل شده است، استثمار زنان نیز شکل شیک‌تری به خود گرفته است؛ شکلی به ظاهر انسانی اما عمیقا غیرعادلانه، شکلی از خشونت که افکار و باور‌های باستانی نابرابر را در ذهن زنان علیه خود ایشان تقویت کرده و از زنان به عنوان نگهبانان بی‌مزد و مواجب برای دفاع از محدودیت‌های خودشان استفاده می‌کند. وقتی زنان باور کنند بدون تکیه بر مردان قادر به ادامه حیات نیستند مسلما باب خشونت‌های بیشتر و کتک خوردن‌های شدیدتری در زندگی‌شان گشوده می‌شود و روابط زن و مرد که نیازهای بیمارگونه هم را تامین می‌کنند به جای تعامل انسانی به تجارت غیرانسانی تبدیل می‌شود و در این بستر مسموم بدیهی است آن‌که زورش بیش، سودش بیش خواهد بود بنابراین ما زنان بیش از آن‌که به گذشت ومروت مردانه برای حذر از خشونت نیازمند باشیم به توانمند کردن خود نیازمندیم. دستانی توانمند نه برای ضربه متقابل بلکه برای گرفتن دستانی که از نادانی خود در رنج است. ما به آگاهی و ذهن بارور‌مان نیازمندیم تا محکومیت تاریخی خود را باطل کنیم. خشونت علیه زنان امروزه بیشتر از کتک خوردن در شکل تبدیل وی به کسی که از حق وحقوق خود بی‌خبر است دیده می‌شود؛ حق آزادی، حق تصمیم‌گیری، حق انتخاب، حق مستقل بودن، حق دانستن این واقعیت که حق ندارد به عنوان جنس ضعیف زندگی کند و خود را به عنوان برده البته در شکل مدرن‌اش به کسی واگذار کند، حق دانستن این واقعیت که مظلومیت افتخار نیست و حق آگاهی از این مطلب که او تنها مالک وجود خویش است.

اعتیاد به بیسکوییت، همانند اعتیاد به کوکائین

آیا بیسکوییت های شکلاتی می توانند مثل مواد مخدر اعتیادآور باشند؟ پژوهشگران می گویند پاسخ به این پرسش حداقل در مورد موش های آزمایشگاهی مثبت است. موش هایی که در آزمایشگاه کانتیکت مورد آزمایش قرار گرفتند به بیسکوییت های شکلاتی همچون بیسکوییت شکلاتی مارک اوریو معتاد شده بودند. این بیسکوییت پرطرفدارترین نوع در ایالات متحده است.


نتایج این تحقیقات نشان می دهد که غذاهای پرچربی و مملو از شکر اعتیادآور هستند.

دانشمندان می گویند موش های آزمایشگاهی به همان صورتی که به تاثیرات لذت آور خوردن بیسکوییت شکلاتی در فضایی خاص به شدت معتاد شده بودند، به شرایطی ویژه ای که مورفین و کوکائین در آن موجود بود نیز معتاد شدند. محققان همچنین دریافتند که خوردن این نوع بیسکوییت ها در مقایسه با مصرف مواد مخدر، تعداد بیشتری از سلول های عصبی مربوط به «مرکز لذت» مغز این موش ها را فعال کرد. 

پژوهشگران همچنین متوجه شدند که موش ها نیز همچون انسان ها، اول لایه میانی بیسکوییت های اوریو را که کرم سفید رنگ دارند، می خورند.

پروفسور ژوزف شرودر، سرپرست این پژوهش، در این مورد می گوید:«نتایج تحقیقات ما بر این نظریه مهر تایید می نهد که غذاهای مللو از چربی و شکر به شیوه ای مشابه مواد مخدر مغز را تحریک می کند. همین امر شاید علت ناتوانی بعضی از مردم برای مقاومت در برابر این نوع غذاها باشد، حتی اگر مطمئن باشند که این نوع مواد غذایی برای آن ها ضرر دارد.»

بیسکوییت های اوریو از سال ۱۹۱۲ تاکنون در ایالات متحده تولید می شوند. این بیسکوییت ها حاوی دایره های شکلاتی هستند که وسط آن ها نوعی خامه و کرم سفید دارد. این نوع بیسکوییت ها هم اکنون به رنگ ها و مزه های مختلف تولید می شوند.


پژوهشگران برای آزمایش اعتیادآور بودن این بیسکوییت ها موش ها را در پلکان مارپیچی قرار دادند. بالای این پلکان مارپیچی، به موش های گرسنه بیسکوییت اوریو دارند و در سوی دیگر این پلکان، کیک های برنجی قرار دادند. موش ها برای انتخاب هر یک از طرفین این پلکان مارپیچی و انتخاب خوردنی مورد نظر خود فرصت داشتند.

دانشمندان نتایج این آزمایش را با تحقیقی مقایسه کردند که دوز کوکائین و یا مورفین را با گزینه محلول آب نمک در دو طرف پلکان مارپیچی قرار دادند.

نتایج این تحقیق نشان داد که موش ها با بیسکوییت اوریو شرطی شده بودند و به همان اندازه که موش های شرطی شده در منطقه مارپیچ پلکان حاوی کوکائین یا مورفین وقت صرف می کردند، به همان اندازه به بخش دارای بیسکوییت معتاد شده بودند.

محققان همچنین فعالیت بخش لذت مغز موش ها را زیر نظر گرفتند.

پروفسور شرودر می گوید: «نتایج این تحقیق به ما نشان می دهد که چند سلول در منطقه خاصی از مغز در واکنش نسبت به مصرف مواد مخدر و یا بیسکوییت اوریو فعال شده بودند.»

آن ها دریافتند که بیسکوییت های اوریو در مقایسه با مورفین و یا کوکائین تعداد بیشتری از سلول های عصبی مغز موش ها را فعال کرده بودند.

دکتر شرودر می گوید:«نتایج این تحقیق به خوبی با یافته های رفتاری ما همخوانی داشت و بر این نظریه که غذاهای بسیار چرب و بسیار شیرین اعتیادآور هستند، مهر تائید نهاد».

نتایج این تحقیق در «کنفرانس انجمن علوم اعصاب» ماه آینده در سن دیه گو در ایالت کالیفرنیا ارائه خواهد شد.

پول های با ارزش جهان

از:عصر ایران

  فهرست 10 واحد پولی که در حال حاضر بیشترین قدرت خرید (‌معاوضه در برابر دیگر واحد های ارزی )‌ را در جهان دارند شاید شما را متعجب کند. البته باید به این نکته توجه داشت که بالاترین ارزش به معنی قدرتمند ترین نیست. به عنوان مثال یک دینار کویت دارای ارزش برابری بالایی است اما این واحد پولی کاربرد زیادی در خارج از مرزهای جغرافیایی این کشور ندارد.
  

1-  دینار کویت مقام نخست را در بین پولهای با ارزش جهان بازی می کند، این واحد پولی به 1000 فلس تقسیم می شود (دینار کویت: ISO 4217 کد KWD) یک دلار برابر با  3.53 دینار کویت
2 – مقام دوم ارزش برابری را در بین واحد های پولی دینار بحرین در دست دارد که این واحد نیز به 1000 فلس تقسیم می  شود . گفتنی است دینار بحرین به جای روپیه خلیج فارس در سال 1965 معرفی شد .یک دلار برابر با 2.65 دینار بحرین(دینار بحرین BD، کد: BHD)

3 – مقام سوم در بین با ارزش ترین پولهای جهان به ریال عمان تعلق دارد که به 1000 بیضا تقسیم می شود . یک دلار برابر با 2.59 ریال عمان (ریال عمان ISO 4217 کد OMR) پیش از 1940 روپیه هند و ماریا ترزا در پادشاهی عمان به عنوان واحد های پولی دست به دست می شدند،‌ در این سال برای استان ظفار ریال معرفی شد و سپس در تمامی این کشور واحد مرجع قرار گرفت .البته روپیه هند تا سال 1959 در این کشور ارزش خود را حفظ کرد.

4- مقام چهارم پرارزش ترین پول دنیا به لاتس واحد پول لتونی تعلق دارد که هر واحد آن برابر با 100 سانتیمی است . یک دلار برابر با 1.83 لاتس (لاتس لتونی ISO 4217 کد: LVL یا 428 lats)

5- در جایگاه پنجم مقام پنجم پرارزشترین پول های جهان پوند استرلینگ قرار دارد که معمولا با نام پوند شناخته می شود. هر پوند به 100 پنس تقسیم می شود. یک دلار برابر با 1.58 پوند (نماد: $ ISO کد: GBP) این ارز چهارمین ارز پرمعامله جهان پس از دلار آمریکا، یورو و ین ژاپن نیز هست.

6- جایگاه ششمین پول پرارزش جهان به پوند فالکلند که جزیره ای در اقیانوس اطلس جنوبی است تعلق دارد. ارزش این پول به پوند انگلیس ثابت تعریف شده است. یک دلار برابر با 1.589 پوند (‌پوند فالکلند ISO 4217 FKP کد: FK )
7- مقام هفتم در فهرست پول های پرارزش جهان به پوند جبل الطارق تعلق دارد. یک دلار برابر با 1.589 پوند ( کد: GIP) ارز از جبل الطارق است. تا سال 1872 در این منطقه هر دو سیستم پولی انگلیسی و اسپانیایی به کار گرفته می شد اما کاهش شدید نرخ پول اسپانیا با عث حذف این سیست پولی در جبل اطارق شد تا اینکه در 1927 این منطقه اسکناس خود را منتشر کرد.


 8 – هشتم فهرست پرازرشترین پول های جهان در حال حاضر در اختیار پوند سنت هلن است که جزایری در اقیانوس اطلس هستند. این واحد پولی در بابر پوند استرلینگ ثابت و به 100 پنس تقسیم شده است.

9 – جایگاه نهم از پول های باارزش جهان به (SDRs) یا واحد پولی صندوق بین المللی پول تعلق دارد . این سبد ارزی شامل چهار ارز جهان روا است با ترکیب  41.9٪ دلار امریکا، 11.3٪  پوند استرلینگ،‌ ، 37.4٪ یورو و 9.4٪ ین ژاپن  (SDRs ISO 4217 کد: XDR)

10– جایگاه دهمین با ارزش ترین پول جهان به دلار آمریکا تعلق دارد. کنگره ایالات متحده آمریکا در ۶ ژوئیه ۱۷۸۵ دلار را پول رسمی این کشور اعلام کرد. (دلار آمریکا USD) 

افسردگی می تواند در دوران جنینی ریشه داشته باشد

 


افسردگی مادر در دوره بارداری می تواند برای آینده فرزندش خطرناک باشد

افسردگی مادر در دوره بارداری، احتمال افسردگی در بزرگ‌سالی را افزایش می‌دهد.

یافته مهم این تحقیقات این است که درمان دارویی مناسب در دوره بارداری، می‌تواند احتمال دچارشدن افراد به تالمات روحی و روانی را کاهش دهد.

پژوهشگران در دانشگاه بریستول بریتانیا برای این تحقیقات، هشت هزار نفر را بررسی کرده‌اند که مادرانشان در دوره بارداری یا پس از زایمان افسردگی داشته‌اند.

احتمال افسردگی افراد بالای ۱۸ سال که مادرشان در دوره بارداری سابقه افسردگی داشته، یک‌سوم بیشتر از افراد دیگر است.

دکتر ربکا پیرسون، سرپرست این تحقیقات، به بی‌بی‌سی می‌گوید هنوز معلوم نیست افسردگی مادران در دوره بارداری، به‌تنهایی علت افسردگی بعدی فرزندان باشد و عوامل دیگری هم در این افزایش احتمال افسردگی، موثر هستند.

به گفته خانم پیرسون، افسردگی دوره بارداری باید جدی گرفته شود و در همان دوره بارداری درمان شود.

این پژوهشگر می‌گوید در این باره تحقیقات بیشتری لازم است.

کارمین پاریانت از انستیتو روان‌پزشکی کینگز کالج در لندن، می‌گوید شکل‌گیری سلامت روانی افراد نه در بدو تولد، بلکه در رحم مادر شروع می‌شود.

او می‌گوید پیام تحقیقات اخیر این است که کمک‌کردن به زنان افسرده در دوران بارداری نه تنها رنج خود آنان را سبک می‌کند، بلکه رنج نسل بعدی را هم کمتر می‌کند.

سلسو آرانگو از بیمارستان دانشگاه مادرید هم می‌گوید هورمون‌های مرتبط با دل‌شوره و استرس، می‌تواند بر جنین در رحم مادر اثر بگذارد.

به گفته او، حالت آرمانی این است که زنان افسرده قبل از بارداری درمان شوند ولی اگر در دوره بارداری معلوم شد افسرده اند، اهمیت درمان آنان بیشتر هم می‌شود.

محققان معتقدند عوامل مختلفی بر افسردگی ضمن بارداری یا پس از زایمان موثر هستند. عوامل محیطی مثل حمایت اجتماعی تاثیر بیشتری بر افسردگی پس از زایمان دارند.

قهوه بنوشیم  یا ننوشیم؟

تاکنون جواب روشنی برای این پرسش یافت نشده است. شماری از تحقیقات علمی از تأثیر مثبت کافئین بر بدن می‌گویند و شماری دیگر از مضرات آن. به گفته یک کارشناس آلمانی قهوه می‌تواند موجب کاهش نوعی از سردردهای میگرنی شود.

بوی قهوه تازه اول صبح برای خیلی‌ها رایحه سرمست‌کننده‌ای است که آن‌ها را به نوشیدن یک لیوان از آن و شروع پرانرژی یک روز کاری دعوت می‌کند. کونو گوتلر، داروساز و متخصص سم‌شناسی از دانشگاه کلن می‌گوید: «کافئین موجود در قهوه موجب تحریک سیستم عصبی و فعال کردن قلب می‌شود. این وضعیت گردش خون در مغز را تقویت می‌کند و همین امر اکسیژن بیشتری را به بدن می‌رساند. در این حالت شما احساس بهتری می‌کنید و می‌توانید بهتر هم فکر کنید.»

این کارشناس آلمانی خبر خوشی را برای طرفداران قهوه دارد. به گفته او قهوه سردردهای میگرنی را که ناشی از اختلالات گردش خون در مغز هستند، کاهش می‌دهد. در این نوع از میگرن رگ‌های خونی باز می‌شوند، فشار خون پایین می‌آید و هر ضربان قلب باعث افزایش فشار بر دیواره‌رگ‌ها می‌شود که این حالت دردی ضربان‌دار را برای فرد به همراه می‌آورد.

آقای گوتلر می‌گوید: «کافئین موجب می‌شود رگ‌های خونی در مغز دوباره تنگ شده و جریان خون سریع‌تر شود.» او البته تأکید می‌کند که یک فنجان قهوه تنها می‌تواند در سردردهای خفیف میگرنی باعث کاهش درد شود.

نوشیدن قهوه در این شرایط البته اثر منفی هم دارد. روی منفی قضیه در این است که تنگ شدن دائمی عروق در صورت توقف مصرف قهوه می‌تواند موجب ایجاد سردرد شود. زمانی که کافئین به طور ناگهانی دیگر در دسترس نباشد، عروق دوباره گشاد می‌شوند و این حالت می‌تواند عوارض ترک دارو همانند سردرد را به همراه آورد.

کافئین، حشره‌کش گیاه قهوه

معمولا گیاه قهوه برای حفاظت از جوانه خود در برابر آسیب‌های حشرات کافئین تولید می‌کند. این بدان معناست که کافئین در اصل به عنوان ماده‌ای برای کشتن حشرات عمل می‌کند. بسیاری از پزشکان و محققان با توجه به همین نکته بر این باورند که قهوه اساسا نوشیدنی ناسالمی است. از آنجایی که کافئین منجر به تحریک تولید آدرنالین در غده فوق کلیوی می‌شود، در صورت مصرف منظم قهوه بدن عملا تحت فشار قرار می‌گیرد.

همانند قرار گرفتن در شرایط خطر، سطح قند خون بالا می‌رود و ماهیچه‌ها منقبض می‌شوند تا از این راه انرژی بیشتری آزاد شود. در این میان ضربان قلب نیز شدت می‌گیرد و میزان تنفس افزایش می‌یابد. این تغییرات و نیز تولید بیش از اندازه هورمون‌های استرس، می‌تواند باعث اختلال در سیستم قلبی عروقی شود.

کونو گوتلر البته تأکید می‌کند که قهوه بیش از همه بر کسانی که از لحاظ ژنتیکی مشکل دارند، تأثیر منفی می‌گذارد: « کافئین توسط آنزیم CYP1A2 در بدن متابولیزه می‌شود. افرادی هستند که فعالیت این آنزیم در بدنشان اندک است، به طوری که متابولیزه شدن کافئین زمان بیشتری می‌برد و به این ترتیب اثرگذاری کافئین بر بدنشان بیشتر است. در میان این گروه از قهوه‌‌خورها، کافئین می‌تواند منجر به ایجاد آریتمی قلب (غیرطبیعی بودن ریتم قلب) شود.»

به گفته این داروساز تأثیرات منفی که شرح‌شان رفت، البته بستگی به میزان مصرف روزانه قهوه دارند. 

مطالعات گسترده روی تاثیرات قهوه

به ندرت نوشیدنی دیگری به جز قهوه تا این اندازه مورد پژوهش قرار گرفته و بر روی تأثیرات آن بر ارگانیسم انسان مطالعه شده است. در این میان شماری از پژوهش‌های انجام شده حاکی از تأثیرات مثبت این نوشیدنی هستند. طبق یکی از تحقیقات انجام شده، قهوه باعث کاهش خطر ابتلا به دیابت نوع دوم، پیش‌گیری از ابتلا به بیماری پارکینسون و نیز آلزایمر می‌شود.

این تأثیرات مثبت البته نه تنها به واسطه کافئین بلکه به واسطه آنتی اکسیدان‌هایی است که نقش مهمی را در قهوه بازی می‌کنند. این آنتی‌اکسیدان‌ها مهارکننده ‌رادیکال‌های آزادی به شمار می‌روند که ناشی از تابش اشعه ماوراء بنفش، گازها یا سموم زیست‌محیطی هستند و می‌توانند به سلول‌ها آسیب برسانند.

به اعتقاد آقای گوتلر طبیعی است که بدن ما سیستم آنتی‌اکسیدان مخصوص به خود را دارد، اما قهوه می‌تواند این مکانیسم سیستم حفاظتی را بالا ببرد.

انتشار تازه ترین گزارش شاخص گرسنگی جهان

در یک گزارش جدید آمده است که تغییرات اقلیمی شدید، جنگ و درگیری، تغییرات جوی و رو به وخامت گذاشتن شرایط زیست محیطی و حاکمیت ناکارآمد پیامدهای بسیار زیانبار و پرهزینه ای را بر کشورهای در حال توسعه تحمیل می کنند. در این گزارش آمده است در چنین شرایطی، در روند کمک به توسعه این دست کشورها باید اطمینان حاصل شود که مردم منطقه امنیت غذایی دارند و کمک های اضطراری، در هنگام لازم، توزیع می شوند.


در گزارش «شاخص گرسنگی جهانی ۲۰۱۳» آمده است روند کلی شاخص گرسنگی رو به کاهش است اما در ۱۹ کشور هنوز گرسنگی و قحطی بیداد می کند. در واقع، این شاخص روند گرسنگی در کشورهایی را نشان می دهد که از درجه هشدار به وضعیت هشدار بسیار جدی رسیده است.

کریس بنه، یک مقام «موسسه مطالعات توسعه» در لندن و یکی از نویسندگان این گزارش می گوید: «کشورهای زیرصحرای آفریقا بخشی از جهان را تشکیل می دهند که در آنها،  مردم با شرایط بسیار دشواری روبرو هستند. بنابراین در واقع، مردم این مناطق، در مقایسه با سایر کشورهای جهان نگرانی های عمده تری دارند. در این گزارش تاکید شده است که برخی از کشورهای جنوب آسیا نیز هنوز فقیر هستند اما بیشتر نگرانی ها هنوز مربوط به کشورهای زیرصحرای آفریقاست.»

در فهرست شاخص به بروندی، اریتره و کومورو اشاره شده که بالاترین سطوح قحطی و گرسنگی در کشورهای زیرصحرای آفریقا را دارند.

در هشتمین گزارش سالانه «موسسه پژوهشی سیاست بین المللی غذا» وضعیت گرسنگی در ۱۲۰ کشور در حال توسعه و کشورهای در حال گذار مورد ارزیابی قرار گرفته است. یافته های این گزارش بر اساس میزان جمعیتی که غذای کافی در اختیار ندارند و نیز مبنای تعداد کودکان زیر پنج سالی مورد بررسی قرار گرفته که وزنشان کمتر از حد طبیعی و روند مورد انتظار رشد است. یکی از مبانی دیگر تنظیم این گزارش،  نرخ مرگ و میر کودکان زیر پنج سال است.

در گزارش «شاخص گرسنگی جهانی ۲۰۱۳» آمده است دو و نیم میلیارد انسان در سراسر جهان با در آمدی کمتر از دو دلار در روز روزگار می گذرانند. بنابراین، بیماری یکی از اعضای خانواده، وقوع قحطی و یا از دست دادن شغل یکی از اعضای خانواده به معنای یک بحران جدی و عمده است. در این گزارش آمده است در چنین کشورهایی هیچ مکانیسمی برای مقابله با این بحران وجود ندارد.

بنه می گوید: «تعداد زیادی از مردم جهان هنوز نسبت به شوک بسیار آسیب پذیر هستند. زمانی که این افراد از شیوه هایی برای محافظت از آن ها در چنین شرایطی محروم هستند، به هنگام رویارویی با این شوک ها، ممکن است تصمیم هایی گیرند که شاید در کوتاه مدت خیلی منطقی به نظر بیایند، اما در واقع پیامدهای بسیار مخرب و مضری در بلندمدت خواهند داشت.»

وی می گوید: «همه در کوتاه مدت همین کار را می کنند، اما اگر یکی از فرزندان خانواده زیر سه سال داشته باشد، به دلیل کمبود مواد غذایی از روند رشد مناسب محروم خواهد شد و در نهایت پیامدهای زیانبار آن نه تنها طی دو ماه بعد و بلکه در سراسر عمر بر زندگی شان تاثیر منفی خواهد گذاشت.»

مغز یک کودک مبتلا به سوء تغذیه که با کمبود مواد غذایی حیاتی روبرو بوده، به خوبی رشد نمی کند و در نهایت توانایی او برای یادگیری با مشکلات جدی روبرو می شود.

نمونه دیگر استقرار یک سیستم هشدار زودهنگام برای تغییرات آب و هوایی ویژه جوامعی است که در نزدیکی سواحل زندگی می کنند. اگر این جمعیت ها از زمان وقوع یک طوفان عظیم خبر داشته باشند، ساکنان منطقه فرصتی خواهند داشت تا با اقدام بهنگام منطقه را ترک کنند.

استقرار مکانیسم های مقاومتی و یافتن شیوه هایی برای مقابله با قحطی و گرسنگی مقوله ای نیست که تنظیم یک نوع سیاست مشمول حال همه موارد آن شود و برای همه عملی باشد. این سیاست ها و شیوه ها باید بر اساس نیازها و اولویت ها و فوریت های جوامع تدوین شوند.

از جمله دیگر شیوه های کمک به جوامع قحطی زده و مقاومت در برابر گرسنگی کمک به آن هاست تا به دلیل کمبود منابع مالی ناچار نشوند دام ها و احشام خود را به دلیل خشکسالی بفروشند. ارائه بیمه به این دامداران یکی از این راه هاست. اگر جامعه ای با قحطی روبرو شده باشد، مردم به پول نقد نیاز دارند و بیشتر اوقات به ناچار دام های خود را می فروشند.

او می گوید: «حل این مشکل، به نظر خیلی ساده می آید، اما برای مردمانی که برای یافتن بهترین شیوه برای نجات و محافظت از خود گزینه های زمانی و مکانی چندانی در اختیار ندارند، راهکار آسانی وجود ندارد».

حاکمیت کارآمد در سطح محلی نیز یکی از عوامل مهم و موثر برای ایجاد یک ساختار مقاوم در برابر گرسنگی خواهد بود چرا که این نوع حکومت ها می توانند برای واکنش سریع و اضطراری و ساخت سرپناه به هنگام وقوع فجایع طبیعی و یا درگیری و جنگ طرح هایی را مدنظر داشته باشند.

در گزارش «شاخص گرسنگی جهانی» آمده است مقاوم کردن جمعیت کشورهای در حال توسعه «ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی این کشورها را به صورت ریشه ای متحول می کند» تا از توانایی رویارویی با بحران هایی که به گونه شوک به سیستم وارد می شوند ـ خواه شوک های شدید باشد یا نه ـ  روبرو شوند.

سازمان ملل: آلودگی هوا سرطان زا است

سازمان بهداشت جهانی روز پنج شنبه با انتشار گزارش جدیدی اعلام کرد آلودگی هوا باعث ابتلای به سرطان می شود.


در گزارش این نهاد بین المللی آمده است «شواهد کافی وجود دارند که قرار گرفتن در معرض هوای آلوده باعث ابتلای به سرطان ریه و سرطان مثانه می شود» این اولین بار است که کارشناسان آلودگی هوای آزاد را در رده عوامل موثر ابتلای به بیماری سرطان قرار داده اند.

دکتر کرت استریف، رئیس «آژانس بین المللی برای پژوهش تحقیقات سرطان» سازمان بهداشت جهانی می گوید «هوایی که تنفس می کنیم به آمیزه ای از مواد سرطان زا آلوده است. ما امروز می دانیم که هوای آلوده بیرون نه تنها خطر جدی متوجه سلامت ما می کند، بلکه یکی از عوامل زیست محیطی مهم مرگ ناشی از ابتلای به سرطان است».

در این گزارش همچنین به ماده خاص موجود در هوای آلوده اشاره شده که در واقع نه تنها یک ماده سمی است بلکه ریسک ابتلای به سرطان ریه را افزایش می دهد.

در این گزارش آمده است هوای آلوده و میزانی که افراد در معرض آن قرار می گیرند به منطقه جغرافیایی نیز بستگی دارد، اما نتیجه تحقیقات نشان داده است که پیامدهای آلودگی هوا بر سلامت انسان و تاثیر ابتلای آن ها به سرطان شامل همه نقاط دنیا می شود.

نتایجی که در این گزارش مطرح شده اند ثمره ارزیابی و پژوهش مستقل و بررسی بیش از ۱ هزار مقاله علمی تحقیقاتی پنج قاره در سراسر جهان بوده اند. در این گزارش ها تاثیر مواد سرطان زا در هوای آلوده بیرون از منزل و یا محل های سربسته به ویژه ذرات خاص و آلودگی های مربوط به وسائل حمل و نقل بر ابتلای به این بیماری مورد ارزیابی قرار گرفته اند.

وسائل حمل و نقل شهری، نیروگاه های برق، گازهای گلخانه ای ناشی از فعالیت کارخانه های صنعتی و کشاورزی و نیز منابع گرمازای منازل مسکونی و آشپزی از جمله منابع آلودگی هوا در محیط بیرون محسوب می شوند. اما برخی از عوامل آلوده کننده هوا ریشه طبیعی نیز دارند.

بنا به اعلام سازمان بهداشت جهانی، ۲۲۳ هزار مورد مرگ و میر ناشی از ابتلای به سرطان ریه بر اثر آلودگی هوا در سراسر جهان ثبت شده اند.

دکتر دانا اومیز، معاون بخش تحقیقات سرطان این سازمان گفته است «وظیفه ما این است که به جای تمرکز بر مواد و ذرات خاصی که هوا را آلوده می کنند، در مورد هوایی تحقیق کنیم که همه تنفس می کنند. نتایج تحقیقات ما ثابت کرد خطر ابتلای به سرطان ریه در افرادی که در معرض هوای آلوده قرار دارند به طور قابل توجهی افزایش می یابد».

"نقطه عطف" در پیشگیری و درمان بیماری آلزایمر


کشف یک ماده شیمیایی که از مرگ سلولهای مغزی جلوگیری می‌کند یک "نقطه عطف" در پیشگیری و درمان بیماری آلزایمر تلقی شده است.

اما هنوز تحقیقات زیادی باید انجام شود تا دارویی حاوی این ماده شیمیایی که برای انسان قابل مصرف باشد، تهیه شود.


با این حال، دانشمندان گفته‌اند داروی حاصل از این تحقیقات نهایتا نه فقط در مقابله با بیماری آلزایمر، بلکه در مبارزه با بیماریهای "پارکینسون" و "کره هانتینگتون" هم مفید خواهد بود.

شورای تحقیقات پزشکی بریتانیا گفته است آزمایش این ترکیب شیمیایی بر موشها موثر بوده است.

راجر ماریس، استاد کینگز کالج (دانشگاه لندن) گفته کشف این ماده شیمیایی "به عنوان نقطه عطف در جستجو برای داروهای کنترل کننده و جلوگیری کننده از بیماری آلزایمر شناخته خواهد شد."

او گفت "برای اولین بار ثابت شده است که می توان تخریب سیستم اعصاب را در حیوانات به تاخیر انداخت."

"دنیا فردا عوض نخواهد شد اما این تحقیق رویدادی بزرگ بوده که اثری بارز داشته است."

محققان در واحد سم شناسی شورای تحقیقات پزشکی بریتانیا که در دانشگاه لستر (در مرکز انگلستان) مستقر است، توجه خود را بر مکانیسمهای دفاعی طبیعی سلولهای مغزی متمرکز کردند.

هنگامی که ویروس سلول مغزی را تحت کنترل در می آورد، شروع به تولید پروتئینهای ویروسی می کند. واکنش دفاعی سلول به این خطر، متوقف کردن تولید پروتئین است تا از گسترش ویروس جلوگیری شود.

بسیاری از بیماریهای تخریب کننده سیستم اعصاب هم واکنشهای مشابهی در سلولهای مغزی ایجاد می‌کنند و توقف تولید پروتئین چنان طولانی می‌شود که سلول مغزی از بین می رود.

تکرار این واکنش دفاعی مغز می‌تواند سبب از بین رفتن حافظه، از دست دادن قدرت تحرک و یا مرگ شود.

آزمایش محققان شامل استفاده از ترکیبی شیمیایی بود که از متوقف شدن تولید پروتئین در سلولهای مغزی جلوگیری می کرد.

آزمایش بر روی موشها نشان داده است که استفاده از این ترکیب شیمیایی سبب جلوگیری از مرگ سلولهای مغزی آنها می شود.

با این حال، جیووانا مالوچی که سرپرست گروه تحقیق بوده است، می گوید علی رغم این که این ماده شیمیایی توانسته است از تخریب شدن سلولهای مغزی موشها جلوگیری کند، برای استفاده توسط انسانها مناسب نیست.

او گفت "این ترکیب چیزی نیست که توسط انسان استفاده شود، اما ما می‌توانیم ترکیبی موثر برای مصرف انسانی پیدا کنیم و در آغاز این راه قرار داریم."

«آيا فرويد مرده است؟!»

  

«ريچارد باتبي» در ابتداي كتاب خود با نام «فرويد به عنوان يك فيلسوف»، در اشاره به فشار رويكردهاي رفتاري- شناختي و درمان‌هاي زيستي بر رويكردهاي تحليلي در درمان اختلالات روانشناختي، جمله‌يي را از روي جلد يكي از شماره‌هاي مجله‌ تايم نقل مي‌كند كه نوشته بود: «آيا فرويد مرده است؟!» اين اشاره‌يي است كنايه‌آميز، در ابتداي كتابي كه قصد دارد به بررسي جايگاه و تاثير روانكاوي كلاسيك، نه‌تنها بر روانشناسي نوين بلكه بر جريان‌هاي فكري حاكم بر بسياري از حيطه‌هاي علوم انساني بپردازد و اين اشاره‌ قطعا قابل تاملي است.


روانكاوي كلاسيك، چه به عنوان يك رويكرد درماني و چه به عنوان يك جريان فكري موثر، از پيچيدگي‌هاي فلسفي و كاربردي منحصر به فردي برخوردار است كه آن را از ساير رويكردهاي موجود در حيطه‌ روانشناسي باليني متمايز مي‌كند. اصطلاح «روانكاوي» مقدمتا بر روابط نامحدودي اشاره دارد كه بر يكپارچگي گذشته، حال و آينده، در بستر شبكه‌ معنايي منحصر به فرد اساسا مبتني بر مفهوم «ديگري» استوار است. اين شبكه معنايي، به لحاظ روانشناختي بر تحريف فرمي پيچيده‌يي اشاره دارد كه با به كارگيري مكانيزم‌هاي مختلف، سعي در پنهان نگاه داشتن محتواي نامعلومي دارد كه بر روابط ابژه‌يي دلالت مي‌كند. شرايطي كه در يك اشتراك زباني، به شكل‌گيري نمادين نشانه‌ها و علايم اختلال منجر مي‌شود. بر اين اساس، نقطه عزيمت درمان‌هاي تحليلي، درگير كردن سوژه متكلم در فضاي بين‌فردي انتقال است كه در يك حركت زمانمند، به مساله‌گشايي علايم اختلال منجر مي‌شود.

در ديگر سوي، روانشناسي باليني امروز كه به لحاظ فلسفي با چالش معرفي خود به عنوان يك علم مدون، با روش‌ها و كاركردهاي خاص خود، روبه‌روست، تحت فشار رويكردهاي كاركردگرايانه مراقبت‌هاي بهداشتي هدايت شده مبتني بر هزينه-كارايي، در سطح آكادميك دانشجويان روانشناسي باليني را در جهت تمركز بر مداخله‌هاي درماني كوتاه‌مدت مبتني بر مصاحبه‌هاي تشخيصي ساخت‌دار، هدايت مي‌كند. سنتي كه با كاهش مكانيزم‌هاي روانشناختي به رفتارهاي قابل مشاهده‌يي همچون تفكر، يادآوري و توانايي پيش‌بيني، به عنوان كاركردهاي قابل اندازه‌گيري منبعث از ساختارهاي زيستي مغز، تشخيص و درمان اختلالات رواني را در چارچوب اندازه‌گيري اين كاركردها بر اساس آزمون‌هاي منطبق بر روش علمي، اعمال مداخلات درماني چارچوب مدار و كوتاه‌مدت در جهت بهبود حيطه‌هاي مشكل‌دار مبتني بر آزمون و در نهايت، بررسي نتايج مداخلات در چارچوب اندازه‌گيري متغيرهاي هدف، محدود مي‌كند. چنين رويكردي، مطمئنا تا حدود زيادي با معيارهاي اساسي روش علمي همچون آزمون‌پذيري و ابطال‌پذيري منطبق است و در يك چرخه بازخوردي، به تقويت روانشناسي به عنوان يك علم در مرزهاي محدود كمك خواهد كرد. با اين حال، سوال اساسي اينجاست كه ماهيت پيچيده ساختارهاي اساسا معنايي مرتبط با روان انسان، تا چه ميزان قابل كاهش به رفتارها و ويژگي‌هاي قابل اندازه‌گيري خواهد بود؟! چنين رويكردي تا چه ميزان توانايي تبيين رفتار آدمي در سطح كلان اجتماعي را خواهد داشت؟! و چگونه خواهد توانست پديده‌هاي اساسا روانشناختي همچون جنگ، هنر، ادبيات، زيبايي‌شناسي، روابط اجتماعي، دين و الهيات را تبيين كند؟

به راستي «آيا فرويد مرده است؟!» جمله‌يي كه مي‌توان آن را به عنوان يك اشارت خاموش به آرزويي پنهان تلقي كرد: «كاش فرويد مي‌مرد!!». چنين فرضي اساسا بر نقدي استوار است كه ساختارهاي زيربنايي رويكردهاي نوين در روانشناسي را زير سوال مي‌برد. نقدي كه معتقد است، «مقاومت در برابر روانكاوي به عنوان يك رويكرد درماني، رابطه‌يي درون ذاتي با آن دارد، زيرا كه اين دانش، فاش‌كننده سوائقي است كه آدمي همواره در پي پنهان كردن آنها از خويشتن خويش بوده است.»در ايران اما اوضاع كمي پيچيده‌تر است. بسياري بر اين عقيده‌اند كه روانكاوي در كشور ما وجود ندارد و عدم وجود آن بي‌شك به دلايل فرهنگي، اجتماعي متعددي دلالت دارد. رويكرد آكادميك به روانشناسي در ايران، رويكردي مبتني بر روانشناسي تجربي است كه توسط نخستين دانش‌آموختگان روانشناسي در امريكا و اروپا، تحت سيطره عميق روش‌هاي تجربي و آزمايشگاهي، بنيانگذاري شده است. بنابراين، جاي شگفتي نيست كه روانكاوي در چنين فضايي نه‌تنها فرصت ايجاد ساختارهاي آموزشي كه تربيت روانكاوان كاركشته را تضمين كند، نخواهد داشت بلكه در برابر شكل‌دهي جريان‌هاي مبتني بر درمان‌هاي تحليلي، با مقاومت روبه‌رو خواهد شد.

با اين حال، از ديرباز تلاش‌هاي بي‌وقفه‌يي بر پايه علايق شخصي و فرهنگي براي ترجمه، آموزش و بهره‌گيري از مباني نظري روانكاوي كلاسيك صورت پذيرفته است. با وجود محدوديت‌هاي آكادميك در ترجمه و آموزش متون مربوط به تلويحات عملي روانكاوي در درمان اختلالات روانشناختي، دانشمندان حيطه‌هاي ديگر علوم انساني، از جمله اهالي فلسفه، جامعه‌شناسي و نيز عده معدودي از روانشناسان علاقه‌مند، با درك اهميت فراگيرترين و عميق‌ترين نگاهي كه تاكنون بشر به خود و تمدن خود انداخته است، در جهت پاسخ به دغدغه‌هاي فلسفي مرتبط با روان انسان، به ترجمه متون مربوط به روانكاوي در حيطه «فراروانشناسي» و در سطح محدودتري، روان‌درماني تحليلي پرداخته‌اند.

در نهايت، با در نظر گرفتن چالش‌هاي مرتبط با روانكاوي در ايران، طبق نظر «باتبي»، «آنچه اهميت دارد اين است كه نشر نظريات فرويد در عرصه زندگي روزمره، حوزه‌يي كه اصطلاحات روانكاوي به محاوره‌يي‌ترين انواع گفتمان‌هاي عمومي نيز رسوخ كرده‌اند، اهميتي پاياپاي حضور بادوام او در عرصه آموزش دانشگاهي يا حتي اهميتي بيش از آن دارد. عمق و عظمت سايه‌هاي ترديدي كه فرويد در داخل و خارج از حوزه آكادميك گسترده است، تلاش بي‌وقفه اهالي دانش را براي درك بهتر و بيشتر آثار او موجه مي‌سازد.»

http://etemadnewspaper.ir

اکسی متر، اپلیکیشنی برای نجات بیماران از مرگ

اکسی متر

یک اپلیکیشن جدید که برای تابلت و تلفن  هوشمند طراحی شده،  می تواند در کشورهای در حال توسعه در دسترس  شمار بیشتری از مردم قرار گیرد چون ارزان است و استفاده از آن نیز ساده است.


امید می رود که این اپلیکیشن جان میلیون ها کودک را در کشورهای در حال توسعه نجات دهد. آمار رسمی حاکی از آن است که در این دست کشورها، هر سال میلیون ها کودک به سبب خفگی ناشی از ذات الریه جان خود را ازدست می دهند.

این اپلیکیشن تازه می تواند کمبود اکسیژن را در ریه مبتلایان به ذات الریه تشخیص دهد. این بخش عمده ای از این معضل را حل خواهد کرد، به این سبب که در اغلب مواردی که ذات الریه با آنتی بیوتیک به سادگی قابل درمان است، اصلا تشخیص داده نمی شود و در نتیجه به قیمت جان مبتلایان آن تمام می شود.

دکتر مارک آنسرمینو، پژوهشگر و استاد دانشگاه بریتیش کلمبیای کانادا، همراه تیم تحقیقاتی خود، موفق شده وسیله ای کوچک و سبک را که به سادگی می تواند به تلفن هوشمند یا تابلت متصل شود، بسازد.

این سیستم که  به صورت اپلیکشین قابل استفاده در سیستم های هوشمند پرتابل (منقول) است، ارزان است، اما به رغم ارزان بودن، دقیق است و می تواند میزان اکسیژن و ضربان قلب را در بدن افراد تشخیص دهد و به کاربر هشدار دهد.

این اپلیکیشن که اکسی متر نام دارد، قابلیت آن را دارد که از خاصیت رسانا بودن بدن انسان استفاده کند و امواج الکترونیک را از راه جریان خون وارد بدن کند و به این ترتیب تشخیص دهد که در خون عفونت وجود دارد یا نه. میزان اکسیژن موجود در خون نیز از همین طریق قابل تشخیص است.

دکتر آنسرمینو می گوید انتظار می رود اکسی متر ویژه تلفن همراه، به بهایی بین ۱۰ تا ۴۰ دلار به بازار عرضه شود. این درحالی است که کارآیی این دستگاه هوشمند، به اندازه دستگاه های حساسی تشخیص داده شده که در بیمارستان های غربی از آنها استفاده می شود و بهای آنها چند هزار دلار است.

آنسرمینو می گوید با ساخت اپلیکیشن ها و برنامه هایی از این دست، می توان از تلفن های هوشمند به عنوان وسیله پزشکی برای تشخیص و پی گیری علائم حیاتی بدن بیماران استفاده کرد و از آن جا که این اطلاعات محفوظ می مانند، کارشناسان بهداشت و درمان یا پزشکان می توانند این اطلاعات ذخیره شده را مرور کنند و در طول درمان بیمار، طی مدت های طولانی تر نیز، از آن بهره ببرند.  وی می گوید تیم تحقیقاتی اش برآن است که تلفن های هوشمند ویژه ای را تنها برای استفاده های پزشکی طراحی کند.

نقش تغییر سبک زندگی در طول عمر

نتایج یک تحقیق آزمایشی حاکی از آن است که حتی اگر افراد پیشینه ژنتیکی چندان سالمی نداشته باشند اما تغذیه مناسب، ورزش مرتب و کاهش تنش و استرس زندگی روزمره طول عمر آن ها را افزایش می دهد.

این پژوهش در دانشگاه کالیفرنیا در سان فرانسیسکو انجام شده و ثابت می کند که رژیم غذایی سالم، ورزش و کاهش استرس زندگی روزمره در واقع تلومرها را طولانی می کند. تلومرها منطقه ای از رشته های «دی ان ای» در انتهای کروموزومی هستند که از تخریب و تحلیل انتهای کروموزوم محافظت می کنند.

دانشمندان طی سال های اخیر ثابت کرده اند که کوتاه تر شدن طول تلومرها ارتباط مستقیمی با بیماری های مرتبط با سالخوردگی دارند، بیماری هایی همچون سرطان، سکته قلبی، بیماری های قلب و عروق، بیماری های مربوط به چاقی مفرط، پوکی استخوان و دیابت از آن جمله هستند.

دکتر دین اورنیش، استاد پزشکی بالینی و بنیانگزار «موسسه پژوهشی علوم پیشگیری» و یکی از نویسندگان اصلی این مقاله تحقیقی می گوید «با وجودی که اغلب مردم تصور می کنند که ژن ها و تلومرهای برای سرنوشت ما تعیین کننده هستند، اما این امر لزوماً صحیح نیست. یافته های ما از این واقعیت حکایت می کنند که تغییر سبک زندگی افراد نقش مهمی در طولانی تر کردن تلومرهایشان دارد. نتایج تحقیقات نشان می دهند که هر چه تلومرها طولانی تر باشند، میزان ابتلای به بیمارها کمتر می شود و عمر افراد  طولانی تر خواهد بود».

طول تلومرها با گذر زمان کوتاه تر می شود.

محققان برای بررسی این مسئله ۳۵ مرد را انتخاب کردند که در مراحل ابتدایی سرطان پروستات قرار داشتند. از این تعداد، ۱۰ نفر رژیم غذایی گیاهی برگزیدند و تا حدودی ورزش، یوگا و مراقبه می کردند و در جلسه های روان درمانی گروهی شرکت کرده بودند. اما بقیه آن ها هیچ تغییری در سبک زندگی خود ندادند.

نتایج این تحقیق ثابت کرد مردانی که سبک زندگی سالمی را برگزیده بودند، طول تلومرهایشان تا ۱۰ درصد و به طور قابل توجهی بلندتر شده بود. رشد تلومرهای مردانی که بیشترین تغییر را در سبک زندگی خود اعمال کرده بودند، بیشتر از بقیه بود.
اما برعکس مردانی که تغییری در سبک زندگی خود ایجاد نکرده بودند، تلومرهایشان 3 درصد کوتاهتر از گروه دیگر بود.

پژوهشگران می گویند نتایج این تحقیق پنج ساله فقط به مردان مبتلا به سرطان پروستات محدود نمی شود و شامل حامل همه مردم خواهد بود.

دکتر اورنیش می گوید «ما در مورد طول تلومرهای موجود در خون، و نه در بافت پروستات شرکت کننده ها تحقیق کردیم».

در سال ۲۰۰۸ نیز گروهی از دانشمندان تحقیقات آزمایشی سه ماهه ای را انجام دادند که در آن از بعضی از شرکت کننده خواسته شده بود تا در سبک زندگی خود تغییراتی ایجاد کنند. فعالیت تلومرهای بدن افراد شرکت کننده در این پژوهش بعد از سه ماه به طور قابل توجهی افزایش پیدا کرده بود.

نتایج پژوهش محققان دانشگاه کالیفرنیا در نشریه «The Lancet Oncology» منتشر شده است.

میگرن وستیبولار

 

میگرن وستیبولار Vestibular Migrain با حملات سرگیجه خودبخودی و یاوضعیتی و سرگیجه چشمی که از 5 دقیقه تا 3 روز به دازا می کشد مشخص می شود.

بر پایه طبقه بندی اخیر مشترک بین انجمن بارانیBarany Association و نیز انجمن بین المللی سردرد ضوابط تشخیصی میگرن وستیبولار بررسی شده و امکان تشخیص دقیق را می تواند محتمل کند.

این ضوابط عبارتند از:نوع علایم-شدت و دوره علایم-تاریخچه میگرن-اشتراک بین علائم میکرن و حملات سرگیجه و رد کردن سائر دلایل و مسائل مشابه.

از انجایی که اغلب در حملات حاد سردرد وجود ندارد لذا سائر علایم میگرن مانند اجتناب از نور و یا اورا برای تشخیص ضرورت دارد.

در جریان حملات حاد ممکن است نیستاگموس خودبخودی و یا وصعیتی وجود داشته باشد و یا با احتمال کمتر اختلال کارکرد یکطرفه وستیبولار هم وجود داشته باشد.در فواصل بدون حمله معاینه وستیبولار اطلاعات کمی برای تشخیص در اختیار می گزارد, چرا علائم اکثرا ملایم و غیر اختصاصی هستند.

ساز و کار میگرن وستیبولار روشن نیست اما احتمال درگیری عصب پنجم وجود دارد که در جریان حمله میگرنی فعال می شود و همینطور درگیر شدن سیستم وستیبولار هم هست.

درمان شامل داروهای ضد تهوع برای مرحله حاد و درمان میگرن معمول و نیز تغییر شیوه زندگی است.

Lempert T; Seminars in Neurology 33 (3), 212-8 (Jul 2013)


 شگفتی پزشکان  


در این گزارش، ماجراهای شگفت‌انگیزی ذکر می‌شوند که دنیای پزشکی با کمک پرتوهای ایکس راز آنها را فاش کرده است
 
 :۱۲
امروزه تکنیک‌های تصویربرداری پرتونگاری مقطعی و پرتوهای ایکس در پزشکی از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. این تصاویر که می‌توانند داخل بدن را نشان دهند اغلب باعث شگفتی پزشکان می‌شوند.

به گزارش خبرگزاری مهر، بارها پیش آماده است که افراد به دلیل دردهای مزمن با منشأ نامعلوم به پزشک مراجعه کرده‌اند و پس از گرفتن عکس‌های پرتو ایکس و CT Scan مشخص شده است که یک شیء خارجی به قسمتی از بدن آنها (سر، صورت، حفره شکمی و...) به صورت پنهان راه یافته است.

در بسیاری از موارد حتی خود فرد نیز از حادثه‌ای که می‌توانسته منجر به وارد شدن شیء به بدن وی شده باشد اطلاعی ندارد. در این گزارش، ماجراهای شگفت‌انگیزی ذکر می‌شوند که دنیای پزشکی با کمک پرتوهای ایکس راز آنها را فاش کرده است:



میخ در سر یک مرد آمریکایی

در روزهای اخیر یک مرد ساکن حومه شیکاگو پس از اینکه به طور تصادفی با یک تفنگ میخ افکن به سر خود شلیک کرد در یک بیمارستان محلی بستری شد. تصاویر پرتو ایکس در جمجمه این مرد یک میخ 3.5 اینچی (حدود 9 سانتیمتر) را نشان داد. این میخ 36 ساعت داخل سر وی باقی ماند.

این مرد 32 ساله که «دانته آئوتولو» نام دارد روز سه شنبه مشغول کار در گاراژ خود بود که به طور تصادفی در نزدیکی سر خود یک تفنگ میخ افکن را شلیک کرد. این مرد پس از این شلیک در خانه استراحت کرد و روز بعد به کار خود بازگشت اما پس از بروز حالت تهوع و سردرد شدید به بیمارستان رفت.

وی در این خصوص گفت: «پزشکان از اینکه من پس از گذشت 36 ساعت که از ورود میخ به داخل جمجمه ام می‌گذشت، حرف می‌زدم و راه می‌رفتم شوکه شده بودند.»
 
 
کشف یک قیچی باغبانی در جمجمه
 
تصویر سیتی اسکن که از سوی مرکز پزشکی دانشگاه توکسان منتشر شده است، یک قیچی باغبانی را در سر یک مرد 86 ساله ساکن «گرین ولی» در آریزونا را نشان می‌دهد. این عکس قبل از عمل جراحی این مرد در 30 جولای 2011 گرفته شده است.
 
«لروی لوتشر» درحالی که مشغول کار در حیاط خانه خود بود یک قیچی باغبانی به روی سرش افتاد. وی برای جلوگیری از برخورد قیچی به چشمهایش از دستان خود استفاده کرد اما قیچی وارد گردنش شد.
 
 
ورود چاقو در صورت به خاطر سیب
 
این عکس پرتو ایکس یک چاقو را نشان می‌دهد که وارد گونه یک نوجوان چینی به نام «رن هانژی»، 13 ساله شده است. این نوجوان در 31 ژانویه 2011 هنگامی که مشغول پوست کندن یک سیب بود با پشت پا به زمین خورد و این چاقوی 8 اینچی (حدود 21 سانتیمتر) وارد گونه اش شد، اما به طور شگفت انگیزی تیغه این چاقو وارد مغز وی نشد.
 
 
ورود مهمات جنگی به جمجمه
 
این عکس سیتی اسکن یک گلوله جنگی را در جمجه یک سرباز افغانی نشان می‌دهد. یک پزشک نظامی آمریکا ماه گذشته توانست با موفقیت این گلوله 2 اینچی (بیش از 5 سانتیمتر) را از سر این سرباز خارج کرد.
 
  
مردی که چهار سال با یک چاقو در جمجمه زندگی کرد!
 
در فوریه 2011 یک شهروند چینی به نام «نی» که حداقل به مدت 4 سال از سردردهای مزمن شدید و عجیبی رنج می‌برد سرانجام به بیمارستان مراجعه کرد.
 
پزشکان پس از تصویربرداری رادیوگرافی در جمجمه این مرد یک تیغه 10 سانتیمتری چاقو کشف کردند. پس از اعلام نتایج آزمایشات، این مرد چینی به یادآورد که دقیقاً چهار سال قبل با یک دزد درگیری منجر به ضرب و جرح داشته است.
 
وی در این خصوص گفت: «با گذشت زمان سردردهایم آنقدر شدید شده بود که برای تسکیل درد سر و گوشهایم باید آمپولهای مسکن قوی تزریق می‌کردم.»
 
 
مردانی که تلفن همراه خوردند!
در سپتامبر 2006 تعدادی تلفن همراه در معده چهار زندانی در یک زندان دارای امنیت بالا در السالوادور کشف شد. در این زندان تمام زندانیان مورد عکسبرداری با پرتو ایکس قرار می‌گیرند.

نحوه پاک کردن اطلاعات تلفن همراه

 
پلیس فتا نحوه پاک کردن مطمئن اطلاعات از روی تلفن همراه را اعلام کرد.

به گزارش صراط به نقل از مهر،همیشه پاک کردن امن و صحیح اطلاعات از روی تلفن های همراه یکی از مشکلات و ذهنیت های افراد هنگام فروش و یا هدیه کردن تلفن های همراه دست دوم بوده است.

همه ما بسته به نوع تلفن همراه و زمینه کار و فعالیت مان تعداد زیادی شماره تلفن، انواع فایل های صوتی، تصویری، ویدیویی، متن، صفحه گسترده و مانند آن را در اختیار داریم. برنامه های مختلفی نصب کرده ایم که شناسه کاربری و رمزهای ایمیل یا شبکه های اجتماعی مان را روی آنها ذخیره کرده ایم و حتی شاید نرم افزارهایی نصب کرده باشیم که نام کاربری و رمزعبور تمام صورتحساب های اینترنتی و بانکی مان را هم روی تلفن همراه داشته باشیم.

حال با تصمیم به خرید گوشی جدید تکلیف ما در خصوص تلفن همراه قبلی چیست؟ ممکن است بخواهیم آن را بفروشیم، شاید هم بخواهیم آن را به یکی دیگر از اعضای خانواده یا دوستان بدهیم. اهدای آن به برخی مراکز خیریه هم فکر خوبی می تواند باشد، ولی مهمترین موضوع پاک کردن امن اطلاعات خصوصی و کاری شما از روی تلفن همراه قدیمی است.

معاونت اجتماعی پلیس فتا ناجا با اعلام این مطلب که رعایت اصول و تکنیک های امنیتی سبب حفظ اطلاعات اشخاص و مانع از از انتشار آنها می شود ، در مورد نحوه پاک کردن اطلاعات با ارزش از روی تلفن های همراه مطرح در بازار، راهنمای زیر را به شهروندان ارائه می دهد تا بتوانند از طریق تنظیمات تلفن همراه خود این اطلاعات را بصورت صحیح پاک کنند.

 تلفن همراه آی فون

- ابتدا با استفاده از آی تیونز نسخه پشتیبانی از اطلاعات گوشی تهیه کنید.
- به بخش تنظیمات (settings) بروید.
- از آنجا به General بروید.
- حالا به بخش Reset بروید.
- گزینه Erase All Content and Settings را انتخاب کنید.
- از شما خواسته می شود تا رمزعبورتان را برای انجام این کار وارد کنید.
- صبور باشید، این کار کمی وقت می برد. پس از آن یک دستگاه پاکیزه و عاری از هر گونه اطلاعات شخصی خواهید داشت.
تلفن های همراه با سیستم عامل اندروید

- ابتداء از اطلاعات خود پشتیبانی بگیرید به این صورت که تنها موبایل را با کابل USB به کامپیوتر وصل کرده و فایل ها و پوشه های درون آن را داخل کامپیوتر کپی کنید.
- Menu را باز کرده و به Settings بروید.
- در صفحهPrivacy را بیابید.
- بر روی Factory data reset کلیک کنید.


ویندوز فون ۷ و ۷.۵
- با استفاده از نرم افزار Zune از اطلاعات موبایل تان نسخه پشتیبان تهیه کنید. فقط توجه داشته باشید که این پشتیبان چندان کامل نخواهد بود، مثلا پیامک های تان منتقل نخواهند شد.
- به بخش تنظیمات (settings) بروید.
- روی Aboutکلیک کنید.
- به پایین صفحه رفته تا به گزینه reset your phone رسیده و بر روی آن کلیک کنید.

- هنگامی که پیغام خطای برنامه ظاهر شد با زدن دکمه yes آن را تایید کنید.
- توجه: موبایل برای انجام این کار تنها به نمایش یک پیغام خطا اکتفا می کند، منتظر درخواست رمزعبور نباشید.

بلک بری او اس ۶

- برای تهیه نسخه پشتیبان از برنامه مدیریت دسکتاپ بلک بری استفاده کنید.
- به بخش Options بروید.
- گزینه Securityرا کلیک نمائید.
- حال نوبت به گزینه Security Wipe می رسد.
- عبارت all options (Email & Contacts, Applications, Media card) را انتخاب کنید.
- در کادری که باز می شود کلمه blackberry را تایپ کرده و دکمه confirm را بزنید تا گوشی کار نابودی اطلاعات را شروع کند.

سیمبیان

یکی از راه های ساده در اکثر موبایل ها استفاده از کد ها است. تقریبا در تمامی موبایل های نوکیای مجهز به سیستم عامل برای ریست کردن کامل و پاک کردن امن اطلاعات می توانید از شیوه شماره گیری کد ستاره مربع هفت سه هفت صفر مربع (#7370#*) استفاده کنید. به محض زدن این کد گوشی پیغامی را مبنی بر برگشت تمامی تنظیمات به حالت اصلی و ریستارت شدن گوشی به شما نشان خواهد داد. با زدن دکمه Yes موبایل ریست شده و بعد از لحظاتی تمامی اطلاعات پاک شده و تلفن تان دوباره روشن می شود.

http://www.seratnews.ir/

عاطفه، عشق و دیگر هیچ

  

رابیندرانات تاگور در سال ۱۸۶۱ در بنگال هند متولد شد. این هنرمند هندی در عرصه‌های مختلف هنری و فرهنگی-از فلسفه و عرفان گرفته تا موسیقی- چیره‌دست بود. پدر تاگور غزل‌های حافظ را از بر و به اشعار فارسی علاقه وافری داشت. او خود را متعلق به سرزمین ایران می‌دانست. به تاگور لقب گوردیو به معنای پیشوا داده‌اند. تاگور هم به زبان هندی شعر می‌گفت و هم به زبان بنگالی. اما با ترجمه اشعار خود به زبان انگلیسی بود که توانست شهرتی جهانی بیابد و نامش را به عنوان نخستین آسیایی برنده جایزه نوبل ادبیات در تاریخ ثبت کند. شعرهای ساده و آمیخته با مضامین انسان‌دوستانه او تحول شگرفی در شعر هندوستان و بعدها در سرتا‌سر جهان پدید آورد. شعرهای تاگور همواره عشق و نوع‌دوستی را مضمون اصلی خود قرار می‌دهند و کاملا متاثر از تعالیم اوپانیشادی و شاعران شهیر این مکتب هستند. تاگور در سال 1941 چشم از جهان فرو‌بست. دو شعر زیر را از او می‌خوانیم: 

بازیچه‌های رنگی
کودک من! وقتی که برایت بازیچه‌های رنگی می‌آورم، 
می‌دانم که چرا چنین بازی رنگینی است میان ابرها، روی آب‌ها
و می‌دانم که چرا گل‌ها رنگ‌آمیزی شده‌اند با ته‌رنگ‌ها
-این‌ها را می‌دانم وقتی که برایت بازیچه‌های رنگی می‌آورم کودک من! 

وقتی که ترانه می‌خوانم تا تو پایکوبی کنی
به حقیقت می‌دانم که چرا در میان برگ‌ها موسیقی هست
و چرا موج‌ها با آوای خود همسرایی می‌کنند با قلب زمینِ نیوشا
-این‌ها را می‌دانم وقتی ترانه می‌خوانم تا تو پایکوبی کنی. 

وقتی خوراکی‌های شیرین را به دست‌های حریص تو می‌دهم
می‌دانم چرا در پیاله گل‌ها عسل هست
و می‌دانم چرا میوه‌ها مخفیانه پر‌ شده‌اند از عصاره‌های شیرین
-این‌ها را می‌دانم وقتی خوراکی‌های شیرین را به دست‌های حریص تو می‌دهم. 

عزیز دل! وقتی صورت‌ات را می‌بوسم تا تو لبخند بزنی، 
به حتم می‌دانم چه لذتی موج می‌زند در نور صبحگاهی آسمان
و می‌دانم چه شوقی در این است که نسیم تابستانی بر تنم بوزد
-این‌ها را می‌دانم وقتی صورت‌ات را می‌بوسم تا تو لبخند بزنی. 

گردن‌بند مروارید
مادر، باید برای گردنت زنجیری از مروارید ببافم
با اشک‌های ماتم خویش. 
ستارگان خلخالی از نورشان را بافته‌اند گرد پای تو 
اما زنجیر من باید گردن‌آویز تو باشد. 
شهرت و ثروت از تو می‌آید
و به خاطر توست داشتن و اندوختن آن‌ها. 
اما اندوه من تنها و تنها از آن من است
و وقتی پیشکشم را به محضرت بیاورم

تو در ازایش نیکی‌ات را به من پاداش بده. 

http://baharnewspaper.com

سرگیجه با منشا گردنی

 

سرگیجه گردنی(سرگیجه با منشا گردنی ) از مطالب مورد اختلاف عقیده در رشته مغزواعصاب است که شواهدی به نفع و برعلیه  ان وجود دارد.

موافقین ان بر این نظر هستند که وقوع ان به صورت واقعی در کلینیک از انچه که تصور می شود بالاتر است و به علت تحت شعاع قرارگرفتن توسط سائر مسائل بالینی از نظر دور می افتد و تشخیص داده نمی شود.

 

سازوکارهای متعدد بالینی جهت ان مطرح شده است.بحثی در باب سرگیجه نارسایی شریان گردنی -سرگیجه های بعد از صدمات و ضربات گردنی -سرگیجه ناشی از اختلال راه های حسی گذران از گردن و سرانجام سرگیجه گردنی ناشی از سن بالا مطرح می شود.

عنوان بالینی مستقلی به نام نارسایی تشخیص داده نشده ورتبروبازیلر در مبحث تغییرات استئوارتیکولار گردنی هم وجود دارد.

میگرن با سرگیجه ممکن است گویای ان باشد که چرا برخی بیماران میگرنی از درد گردن شاکی هتند اما سایر بیماران میگرنی چنین شکایتی ندارند.

Yacovino D, Hain T; Seminars in Neurology 33 (3), 244-55 (Jul 2013)

مغز انسان و فقر مالی

 

نتایج یک تحقیق بین المللی جدید حاکی از آن است که فقر و همه پیامدهای ناشی از آن چنان توان و انرژی ذهنی افراد را تحلیل می برد که دیگر قدرت مغزی برای اختصاص به سایر جنبه های مغزی فقرا باقی نمی گذارد.


پژوهشگران دریافته اند که فشارهای روحی و روانی ١٣ درصد هوش و ذکاوت افراد را تحلیل می برد و این به آن معنا است که افرادی که از نظر مالی در تنگنا به سر می برند، بیشتر اشتباه می کنند و تصمیم های نادرست بیشتر می گیرند و همین امر عامل موثری در تداوم چالش های مادی و مالی آن ها خواهد بود.

سندیل مولینتان، کارشناس اقتصادی دانشگاه هاروارد و یکی از اعضای تیم بین المللی که این تحقیق را انجام داده اند، می گوید «نتایج پژوهش ما حاکی از آن است که زمانی که فقر گریبان شما را می گیرد، کمبود پول تنها مشکل پیش رو زندگیتان نیست و ظرفیت تشخیص و توان تصمیم گیری صحیح نیز تحلیل می رود».

پژوهشگران دانشگاه هاروارد، پرینستون و چندین دانشگاه دیگر در آمریکای شمالی و دانشگاه وارویک بریتانیا با انجام چندین رشته آزمایش تجربی دریافتند که نگرانی های شدید مالی تاثیر مستقیمی بر توانایی افراد مستمند برای انجام آزمایش های منطقی و شناختی دارد.

نتایج این تحقیق ثابت می کند که مستمندان و فقرا کندذهن و ابله نیستند و روزگار گذراندن افراد با بودجه محدود بر توانایی مغزی آن ها تاثیر می گذارد. پژوهشگران این پدیده را «پهنای باند ذهنی» می گذارند که به دلیل تنش و استرس ناشی از رفع نیازهای معیشتی به طور چشمگیری محدود می شود.

براساس یافته های این پروژه تحقیقی، عملکرد و ظرفیت ذهنی و شناختی فردی که به دلیل فشارهای مالی و پولی با چالش های بسیاری روبرو است، در مقیاس های جدول هوش ١٣ درجه پایین می آید و بیشتر شبیه عملکرد مغزی افرادی می شود که یک شب تا صبح را نخوابیده اند.

ژیاینگ ژائو، استادیار روانشناسی دانشگاه بریتیش کلمبیا در کانادا می گوید «در گذشته ناکارآمدی و عدم موفقیت شخصی و فردی که راه برای دستیابی به موفقیت هموار نیستند را عامل فقر می دانستند اما بحث ما این است که فقدان منابع مالی خود عامل مهمی در کاهش کارآیی و پویایی مغز است».

الدار شفیر، استاد روانشناسی و امور عمومی دانشگاه پرینستون و یکی از اعضای این گروه تحقیقی می گوید «فقط استرس عامل فقر نیست، بلکه نگرانی های مالی به طور خاص عامل کاهش توانایی مغزی و اخذ تصمیم های معقول هستند».

وی می افزاید «تهیدستان در تمرکز و رویارویی با مشکلات بسیار کارآمد و توانا هستند، اما دیگر پهنای باندی در مغز آن ها نمی ماند که بتوانند به کارهای دیگر اختصاص دهند. بنابراین اگر فرد در فقر زندگی کند، هزینه سنگین تری را برای تصمیم های خطا می پردازد و در نهایت برای یافتن راهکار و یا خروج از بحران با چالش های جدی تر روبرو می شود».

پژوهشگران دو گروه مختلف را مورد بررسی قرار دادند: یک گروه مشتری های مرکز خریدی در نیوجرسی در ایالات متحده و کشاورزان نیشکر در مناطق روستایی هند.
در تحقیق روی مردم مرکز خرید، ده ها خریدار کم درآمد و با درآمد متوسط را جمع کردند و آن ها را در معرض آزمایش های تجربی دشواری برای سنجش میزان هوش و کنترل امیال قرار دادند.

ابتدا از نیمی از شرکت کنندگان پرسیده شد که فکر کنند که اگر ماشینشان خراب شود و باید ۱۵۰۰ دلار برای تعمیر آن بپردازند، چطور نگرانی خود در مورد پول را برطرف می کنند. در این مرحله عملکرد ذهنی و مغزی این افراد به طور قابل توجهی افت کرد.

محققان دریافتند که کشاورزان در هند پیش از دریافت حقوق برای برداشت محصول دچار مشکلات ذهنی و مغزی می شوند در حالی که پس از دریافت دستمزدهایشان این ناکارآمدی ذهنی و مغزی شان به طور چشمگیری کاهش پیدا کرد.

مولینتان در گزارش نهایی این تحقیق نوشته است «کشاورزان این منطقه یک ماه پس از برداشت محصول وضع مالی بسیار خوبی دارند اما زمانی که پولشان تمام می شود، خیلی فقیر می شوند».

او می افزاید ما دیدیم زمانی که وضعیت مالی شان خوب است، سطح هوش آن ها بالاتر می رود، بسیار کمتر اشتباه می کنند و واکنش آن ها نسبت به مسائل بسیار سریع تر می شود.

وی یادآوری می کند که تاثیر فقر در هند حدود دو سوم تاثیر این پدیده اجتماعی بین افراد مورد آزمایش در مرکز خرید بود.

این مقاله تحقیقی در شماره ٢٩ اوت نشریه « Science» منتشر شده است.

عبرت‌هاي تاريخي

چرا ملت‌ها ناكام مي‌شوند

 

سال گذشته ميلادي كتابي منتشر شد كه تقريبا تمام نهادهاي معتبر بين‌المللي را متعجب و متحير ساخت. تعجب و تحير اين نهادها از نگاهي بود كه اين كتاب به توسعه يافتگي و توسعه نيافتگي ملت‌ها داشت. دارون عجم اوغلو – اقتصاددان تركيه‌يي‌الاصل امريكايي – و جيمز رابينسون فيلسوف و نهاد شناس امريكايي، در كتاب خود كه نام «چرا ملت‌ها ناكام مي‌شوند» بر آن گذاشته‌‌اند به بحث درباره منشا قدرت، ثروت و فقر، تمدن‌ها و دولت‌هايي مي‌پردازند كه عمدتا ناكام مانده‌اند. ناكامي اين دولت‌ها و تمدن‌ها كه در مدار توسعه نيافتگي قرار گرفته‌اند نه به منابع ارتباطي پيدا مي‌كند و نه به جغرافيا بلكه به نگاهي كه دولتمردان و حكومتگران آنها به ساختار اداره كشور دارد مرتبط است. شايد از نگاه خواننده اين بحث جديدي نباشد اما في‌الواقع جزييات اين بحث قابل تامل است از قديم‌الايام مي‌گفتند كه اين حكومت‌ها هستند كه مي‌توانند كشوري را به سمت رونق و توسعه يا حتي امپراتوري ببرند يا آنكه آن را به انحطاط بكشانند. در همين خصوص هم كتاب‌هاي زيادي در قالب فرضيه‌پردازي – عمدتا فيلسوفان يوناني – يا توصيه به پادشاهان و ملوك در قالب كتب شرقي مانند نصيحه‌الملوك يا اخلاق ناصري، نوشته و پردازش شد. اما گذر ايام و سقوط دولت‌ها نشان داد كه رونق و توسعه هر كشور اگر به فرد وابسته باشد اين نوع توسعه و رونق ناپايدار است زيرا با سقوط آن فرد ساختارهاي آن كشور هم از هم مي‌پاشد و آنچه كه باقي مي‌ماند، مي‌تواند فلاكت و بدبختي باشد. عبرت‌هاي تاريخي پر از داستان‌هايي از اين‌گونه است كه چگونه سرنوشت يك كشور يا يك ملت به فرد گره‌خورده است. در تاريخ خودمان اين نوع داستان‌ها پر است. سرنوشت مسعود غزنوي نمونه غم‌انگيزي از اين تاريخ است. جلال الدين خوارزمشاه هم ورق ديگري از تاريخ كشورمان را رقم زد و پاي مغولان را به كشور گشود تا به قول شاملو «تاريخ بي‌قراري»مان را وسعت بخشد. اما آنچه كه در اين ميان و در خرمن‌هاي عبرت تاريخي ناديده انگاشته شده بود اين بود كه چرا اين ملت‌ها ناكام شده‌اند و ملت‌هاي ديگر كامياب؟ استبداد چگونه مي‌تواند خوشبختي يك ملتي را به قعر بكشاند؟ چرا خوشبختي يك قوم ناپايدار بوده است؟ آيا صرف گره خوردن سرنوشت يك ملت با فرد مي‌تواند آن ملت را خوشبخت يا بدبخت كند؟ اينها سوالاتي است كه عجم اوغلو و جيمز رابينسون به آنها پاسخ گفته‌اند. شگفتي اين كتاب در كنكاش پايداري است كه آنها سعي كرده‌اند با بررسي بيش از 40 قوم و تمدن – از شرق گرفته تا غرب و از شمال گرفته تا جنوب – به سوالات بالا پاسخ دهند. شايد از همين رو است كه آنها بنيان فرضيه جديدي را درباره توسعه نيافتگي ريخته‌اند و فرضيات ديگر توسعه مانند توسعه آرتور لوييس را تكميل كرده‌اند. به اعتقاد نويسندگان اگر اقتصاد و سياست به يك فرد يا يك طبقه «اليت» گره بخورد، «نهادهاي برون بر» شكل مي‌گيرد كه توسعه را محدود مي‌كند و در پايان تمدن يا دولت از هم فروخواهد پاشيد اما اگر اقتصاد و سياست به دموكراسي متصل شود، «نهادهاي فراگير» شكل خواهد گرفت كه توسعه را نامحدود خواهد كرد و تمدن هم ادامه خواهد داشت. در اصل شكل‌گيري اين نهادهاست كه حيات يا ممات يك تمدني را رقم مي‌زند. رواقع بي‌جهت نبود كه بزرگان اقتصادي و برندگان نوبل مانند سولو، آرو، بيكر و دياموند و حتي فوكوياما در باب تقدير اين كتاب قلم زده‌اند و در اواخر سال گذشته ميلادي فاينانشيال تايمز، وال استريت ژورنال و ديگر نهادهاي معتبر بين‌المللي كتاب «چرا ملت‌ها ناكام مي‌شوند» را كتاب سال خود برگزيدند. چه خوش گفت سعدي كه «مرد خردمند هنر پيشه را عمر دو بايستي در روزگار / تا به يكي تجربه اندوزد با دگري تجربه بندد به كار»

http://etemadnewspaper.ir

در باره فراموشی


در تلاش برای درمان آلزایمر، دانشمندان تحقیق برای پیشگیری را به تحقیق برای درمان ترجیح می دهند

در تلاش برای درمان آلزایمر، دانشمندان تحقیق برای پیشگیری را به تحقیق برای درمان ترجیح می دهند

آمار سازمان بهداشت جهانی حاکی است که بیش از ۳۵ میلیون تن در جهان به نوعی فراموشی مبتلا هستند که به نام آلزایمر شناخته می شود و شمار این افراد تا سال ۲۰۳۰ دوبرابر خواهد شد. آلزایمر رایجترین نوع فراموشیهای شناخته شده است. موارد این بیماری در میان ایرانیان نیز در سالهای اخیر افزایش یافته است.


به موازات افزایش طول عمر ساکنان کرۀ زمین، دانشمندان و پژوهشگران تلاش می کنند که برای درمان یا پیشگیری از ابتلا به آلزایمر، دارو یا واکسنی پیدا کنند.

کاترین سبلیوس - وزیر بهداشت آمریکا - می گوید که اخیراً نخستین سرمایه گذاری عمده همراه با تعهدی ۱۵ ساله برای تحقیق و مطالعه در این عرصه ایجاد شده است.

در گذشته، تشخیص آلزایمر تنها در پی کالبدشکافی پس از مرگ بیمار ممکن بود.

یک محقق آلزایمر با نام رانلد پیترسن روشهای نوین درمان آلزایمر را امیدوار کننده می داند و می گوید:‌ «استفاده از مایع نخاع و آزمایش خون و آزمایشهایی که برروی مغز بیماران انجام می شود، در واقع رد پای بیماری و چگونگی تآثیر پذیرفتن مغز از آن را به محققان نشان می دهد.» 


انستیتو آلزایمر بَنِردر فینکسِ آریزونا میزان پیشرفت بیماری را در مغز مبتلایان آن نشان می دهد.

طی نشستی که در ماه مه در آمریکا برگزار شد، شیوه ای از تحقیق روی آلزایمر مطرح شد که طی آن، از طریق سرنگ به درون بینی بیماران آلزایمری انسولین تزریق می کنند، و به این ترتیب انسولین وارد نرونهای مغز می شود. نتیجۀ بررسی این تحقیق حاکی است که نزدیک به سه چهارم بیماران داوطلب در این تحقیق طی دوره ای چهار ماهه بهتر شدند و علایم کمتری از آلزایمر در آنها مشهود بود.

یک گروه تحقیق دیگر، به پژوهشی گسترده روی خانواده پر جمعیتی پرداخته که یکسوم اعضای آن به آلزایمر مبتلا هستند. در این خانواده مسن ترها سالم ترند و از نسلهای جوانتر خانواده که در دهه های سوم و چهارم عمرشان به آلزایمر مبتلا می شوند، مراقبت می کنند.

این خانواده موردی نادر از ابتلای وسیع به آلزایمر است که توجه گروهی از دانشمندان و محققان را که درصدد یافتن راه پیشگیری از آلزایمر هستند، جلب کرده است.

انسان بودن




یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد.
هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید.
هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند.
هیچ انجمنی با پسوند"... مردان" خاص نمی شود.
مردها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند.
این روزها همه یک بلندگو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند.
در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است.
یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند.
وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مردهایی که دوستمان داشتند ولی رفتند...
یکی از همین مردهای همیشه خسته.
از همین هایی که از 18 سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند.
مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند.
سربازی، کار، در آمد، تحصیل... همه از مردها همه توقعی دارند.
باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی... و خدا نکند یکی از این ها نباشند...

ما هم برای خودمان خوشیم! مثلا از مردی که صبح تا شب دارد برای درآمد بیشتر و برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویولون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویولون می زند توقع داریم که عضو ارشد هیات مدیره ی شرکت واردات رادیاتور باشد.

توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند، زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دل داریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بد مزه ما را با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردی شان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند و هیچ زن زیباتری را اصلا نبینند و حتی یک نخ هم سیگار نکشند!

مردها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم. مرد ها صبرشان از ما بیشتر است.
وقت هایی که داد میزنند وقت هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند وقت هایی که چک شان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب به خیر را نمی دهند وقت هایی که عرق کرده اند وقت هایی که کفش شان کثیف است تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین.

و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد برای زیبایی ام میخواهد، نکند من را برای شب هایش میخواهد؟ نکند من را برای چال روی لپم میخواهد؟ در حالی که دوستمان دارند؛ ساده و منطقی... مردها همه دنیای شان همین طوری است. ساده و منطقی... درست بر عکس دنیای ما.

بیایید بس کنیم. بیایید میکروفون ها و تابلوهای اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مردها، واقعا مردها، آنقدرها که داریم نشان می دهیم بد نیستند.

مردها احتمالا دلشان زنی میخواهد که کنارش آرامش داشته باشند. فقط همین.
کمی آرامش در ازای همه فشارها و استرس هایی که برای خوشبخت کردن ما تحمل میکنند.
کمی آرامش در ازای قصر رویایی که ما طلب میکنیم ... 
بر خلاف زندگی پر دغدغه ای که دارند، تعریف مردها از خوشبختی خیلی ساده است.



اما یک نکته واقعا مــَــردانه ...بیایید کمی هم مرد باشیم!
زیر بارون اگر دختری رو سوار کردید
جای شماره به او امنیت بدهید

او را به مقصد مورد نظرش برسانید
نه به مقصد مورد نظرتان !

بگذارید وقتی زن ایرانی مرد ایرانی را در کوچه ای خلوت میبیند
احساس امنیت کند ؛ نه احساس ترس

بیایید فارغ از جنسیت ...
کمی هم مــَــرد باشیم !

منبع:ایران سا

افسردگی، خشم و اضطراب را از خود دور کنید



  • از یاری‌کنندگان مهم برای بیماران سرطانی، وجود روانشناس و مشاور در کنار آنان است. با توجه به این‌که این بیماری شوم این روزها دامن‌گیر بسیاری از خانواده‌های ایرانی شده، به‌طوری که طبق آمارهای اعلام‌نشده فقط در ماه گذشته 17‌درصد رشد داشته، کمک گرفتن از مشاوران و مددکاران برای بهبود سلامت ذهنی و روانی بیمار بسیار موثر است زیرا اکثر این بیماری‌ها بر اثر فشار عصبی و اختلالات روحی مانند افسردگی و اضطراب به وجود می‌آیند و بعد از گرفتار شدن به سرطان، متاسفانه امید به زندگی در آنان با کاهش جدی روبه‌رو می‌شود از این رو مشاوره گرفتن در این مورد امری جدی تلقی می‌شود که بیماران و خانواده‌های آنان نباید از این امر مهم غافل باشند. در این زمینه با دکتر المیرا علیجانی، فارغ‌التحصیل دانشگاه جان‌اف کندی، مدرس دانشگاه شهید بهشتی، روانشناس و مشاور افتخاری خیریه سرطانی سمر گفت‌وگو کرده‌ایم که در زیر می‌خوانید:
    مثلث نکبت‌بار
    افرادی که مبتلا به بیماری سرطان هستند مسلما راه و روش و شیوه‌هایی در زندگی داشته‌اند که مناسب نبوده و تمامی آن‌ها از عدم آگاهی نشات گرفته است. دکتر المیرا علیجانی در این زمینه معتقد است: «باورهای غلط مخصوصا در زنان آن‌ها را به این بیماری وحشتناک سوق می‌دهد یا این‌که در صورت ابتلا باز دارای یکسری باورهای اشتباه می‌شوند که مانع از بهبودی‌شان می‌شود. مثلا وقتی می‌پرسم شما قبل از بیماری ورزش می‌کردید در پاسخم می‌گویند ورزش کردن، وقت تلف کردن است. پس باید گفت اکثر افراد مبتلا به سرطان سطح آگاهی پایینی دارند.» وی درباره دلایل روانی و ذهنی که منجر به بیماری سرطان می‌شود از مثلث نکبت‌بار نام می‌برد و می‌گوید: «بیماری سرطان ناشی از مثلثی است که سه راس آن شامل خشم، افسردگی و اضطراب است که درنهایت این سه راس به ما استرس منتقل و سلول‌های سرطانی ما را فعال می‌کند. وقتی افسرده هستیم دچار خشم از محیط می‌شویم و این خشم ما را به سمت‌وسوی اضطراب سوق می‌دهد و باعث استرس می‌شود که ما در روانشناسی به این سه راس یا سه شاخه مثلث نکبت‌بار می‌گوییم. موارد بی‌شماری هستند که منجر به این شاخه‌ها می‌شوند که عبارتند از: عدم آگاهی درباره سالم زیستن، نداشتن خواب کافی، استرس‌های روزمره، اعتقادات و باورهای غلط، وسواس، داشتن کینه، قهر کردن با خود، دیگران و حتی خدا و نداشتن انگیزه و امید به آینده. غیر از مسائل روانی البته باید به سه عامل بیرونی و محیطی نیز اشاره کرد که تاثیر مستقیمی روی این مثلث دارد که آن‌هم شامل آب و هوای آلوده، مسائل و مشکلات اقتصادی و مالی و پارازیت‌هایی که از آنتن‌ها فرستاده می‌شود، است.» وی در پاسخ به این‌که چگونه می‌توان امید را در بیماران سرطانی افزایش داد، اظهار می‌کند: «امید از عوامل بسیار مهم است. سرطان، یک ویروس مانند سرماخوردگی است و دادن آگاهی باعث می‌شود که دریچه جدیدی روی بیمار باز شود و بیمار فکر نکند که سرطان مساوی است با مرگ. باید روی افکار منفی آن‌ها کار و افکار مثبت را جایگزین کرد. باید به آن‌ها آموزش داد با داشتن امید می‌توانند بر ترس و اضطراب‌شان غلبه کنند و علاوه بر آن با معرفی کردن بیماران نجات‌یافته از سرطان نیز می‌توانید امید را در آن‌ها زنده نگه دارید. در کنار امید، اعتقادات مذهبی و باورهای ریشه‌ای نیز به این بیماران برای غلبه بر سرطان بسیار کمک می‌کند. کسی که ایمان و اعتقاداتش ضعیف باشد مدام در حالت ترس از مرگ به سر می‌برد و اضطراب در این دسته افراد بالاتر می‌رود و سلول‌های سرطانی را فعال می‌کند.»
    نوشتن افکار و احساسات
    براساس بررسی‌های اخیر، نوشتن درباره افکار، احساسات، عواطف و حتی تجربه کنار آمدن با بیماری سرطان به مقاومت آن‌ها در برابر این مرض کمک شایانی می‌کند. این مدرس دانشگاه در این‌باره می‌گوید: «اکثر بیماران سرطانی احساس گناه دارند، فکر می‌کنند انسان‌های بدی هستند که این بیماری گریبانگیرشان شده است در نتیجه احساسات منفی در آن‌ها زیاد است. پیشنهاد من به‌عنوان روانشناس به آن‌ها این است که افکار و احساسات‌شان را روی کاغذ پیاده و جدولی ترسیم کنند که طرز فکر، حس و رفتارشان را به مدت دو هفته بنویسند. مسلما با خواندن جدول هم ما و هم خودشان متوجه می‌شوند که طرز فکر بر حس و رفتارهایشان تاثیر متقابلی دارد. حتی یک‌بار نوشتن افکار و احساسات برایشان، بار تخلیه روحی و روانی دارد.» علیجانی همچنین بر این باور است که بیماران سرطانی دوست دارند که از نزدیکان و دوستان‌شان جملات مثبت دربردارنده حمایت عاطفی بشنوند مانند: «هیچ‌وقت تنهایت نمی‌گذارم»، «تو دوست‌داشتنی و خواستنی و باارزشی»، «تغییر چهره‌ات تاثیری روی دوست داشتن نمی‌گذارد» و... . در مقابل از ترحم و جملاتی که دربردارنده احساسات دلسوزانه و ترحم‌برانگیزند، بیزارند.»
    تاثیرات مثبت حمایت خانواده
    بیماران سرطانی بیش از هر چیزی، نیازمند حمایت عاطفی و احساسی خانواده اعم از پدر، مادر و همسر هستند. علیجانی در این مورد ادامه می‌دهد: «خانواده رکن بسیار مهمی در درمان روحی بیماران دارد. خانواده باید به بیمارش نشان دهد در همه نوع شرایط درمانی هرچقدر هم سخت باشد، این عضو خانواده برایشان مزاحمتی ایجاد نمی‌کند. تا جایی که می‌توانند ابراز عشق و محبت کنند اما آن را با دلسوزی و ترحم اشتباه نگیرند، اجازه دهند کارهایی که خود بیمار می‌تواند، انجام دهد و بیمارشان را تشویق کنند که با درد مقابله کند. در دوره‌های شیمی‌درمانی محیطی آرام را در خانه فراهم کنند که به دور از تنش و جروبحث باشد. بیمار را فردی جدا از خانواده نبینند بلکه وی را در مسائل و امور خانواده مشارکت دهند اما از مسائل استرس‌زا دورش کنند. جملات مثبت را چه به صورت گفتاری و چه نوشتاری به بیمارشان اعلام کنند. خانواده تا می‌تواند جمع‌های دوستانه برای بیمارش فراهم کند، آن‌ها را به انجمن‌ها و خیریه‌ها معرفی کند و سعی نکند از وی فردی منفعل بسازد.» وی در پاسخ به این‌که آیا خود خانواده به روان‌درمانی نیاز دارد ادامه می‌دهد: «بله، برای خانواده کنار آمدن با این شرایط سخت است و برای آن‌که احساسات منفی‌شان را منتقل نکنند باید حتما از مشاور کمک گیرند تا هم اضطراب و استرس خودشان را کنترل کنند و هم این‌که آن‌ها را به عضو بیمار منتقل نکنند.»
    مشاوره به کودک سرطانی
    متاسفانه در همه جوامع کودکان هم مانند بزرگسالان گریبانگیر این بیماری هستند. این مدرس درباره تخلیه روحی و روانی کودکان سرطانی بر این اعتقاد است: «ما سعی می‌کنیم با آموزش بازی‌درمانی و هنر‌درمانی، شرایط سخت شیمی‌درمانی و دردهای عضلانی را برایشان کاهش دهیم.»
    وی درباره نحوه اطلاع دادن به کودکی که دچار این بیماری شده است ادامه می‌دهد: «نحوه اطلاع‌رسانی به کمک بازی و خانواده در درجه اول صورت می‌پذیرد. البته برای کودکان زیر13سال تا جایی که امکان دارد ما سعی می‌کنیم از بیماری‌شان اطلاعی ندهیم و از آن به‌عنوان ویروس یاد کنیم زیرا این باعث می‌شود کودک و نوجوان بتواند ترس و اضطراب خود را تحت کنترل قرار دهد و امید به زندگی در وی خدشه‌دار نشود.» علیجانی همچنین درباره این‌که آیا بیماران پس از بهبودی باز به مشاوره نیاز دارند، پاسخ مثبت داد و اظهار داشت: «از آن جا که بیماری سرطان متا تاز است یعنی امکان گسترش آن وجود دارد مشاوره بعد از بهبودی تا مدتی مهم است زیرا با از بین بردن ترس در آن‌ها می‌توان عود بیماری را کاهش داد و سعی می‌کنیم انگیزه و امید را دوباره در آن‌ها زنده نگه داریم.»

    www.baharnewspaper.com

200 هزار نفر داوطلب سفر بي‌بازگشت

  

به گفته Bas Lansdorp، مهندس هلندی و مدیر اجرایی شرکت مارس‌وان، بیش از 200 هزار نفر از 140 کشور جهان برای سفر ابدی به سیاره سرخ ثبت‌نام کرده‌اند.

او در نظر دارد پایگاهی دائمی را بر روی مریخ احداث کند و امیدوار است در سال 2023 و در صورت کسب بودجه شش میلیارد دلاری، این ماموریت عملی شود. بنابر اعلام شرکت مارس‌وان، از هر چهار داوطلب ثبت نام شده تا کنون ( 202 هزار و 586 نفر) یک نفرآمریکایی است.
در این میان می‌توان به آماری از هند (10 درصد)، چین (شش درصد) و برزیل (پنج درصد) نیز اشاره کرد. مارس‌وان انتظار دارد تا سال 2015 10 تیم چهار نفره را از طریق آموزش فشرده تشکیل دهد. در این کارگاه تیم‌هایی که طی سفری در سال 2023 به مریخ می‌رسند، حضور دارند. رسیدن به مریخ هفت ماه به طول می‌انجامد. استعمارگران مریخ باید در دمای 55- درجه سانتی‌گراد و در جوی بیابان‌مانند زندگی کنند که عمدتا شامل دی‌اکسید‌کربن است. جرارد هوفت، برنده هلندی جایزه نوبل فیزیک در سال 1999 از این پروژه پشتیبانی می‌کند.
آژانس‌های فضایی شامل ناسا در خصوص تحقق‌پذیری طرح مارس‌وان ابراز تردید کرده‌اند و مدعی‌اند ‌هم‌اکنون فناوری لازم برای تثبیت کلونی انسانی در این سیاره وجود ندارد. مارس‌وان اعلام کرده ماموریت مزبور تلاشی یک‌دهه‌ای خواهد بود و این که تمامی جوانب این ماموریت برای زمینیان پخش خواهد شد. تاکنون، ماموریت‌های بدون سرنشین به مریخ فقط توسط ناسا انجام شده‌اند.

http://baharnewspaper.com

مزایا و مضار استاتین ها

   statins

استاتینها دسته ای از داروها هستند که بیشتر از همه برای درمان افزایش کلسترول بکار گرفته می شوند.در افراد با ریسک امراض قلبی عروقی قادر به کاهش ریسک وقوع سکته های قلبی و مغزی هستند.

امروزه تحقیقات جدیدی برای بررسی سایر منافع ان مانند جلوگیری از الزایمر و افسردگی و نیز کاهش ریسک وقوع کاتارکت در برابر عوارض ان مانند افزایش ریسک ابتلای به دیابت و نیز التهای کبد و عضلات در جریان است.

در کنفرانی علمی اواخر 2012 انجمن قلب امریکا مطرح شدکه برپایه 5 مطالعه جدید منافع قلبی عروقی تجوبز استاتین ها بر ریسک حفیف افزایش ابتلای به دیابت تفوق دارد.انها تایید کردند که ریسک عوارض قلبی عروقی بسیار بیشتر از حتمال افزایش ابتلای به دیابت است.درحالیکه هر پنج مزالعه بر افزایش احتمال ریسک ابتلای به دیابت تاکید داشتند اما احتمال مطلق وقوع ان ناچیز بوده و به ریسک بیمار قبل از اغاز درمان ونیز میزان مقدارمصرف استاتین ها بستگی دارد.

برای کاهش ریسک ابتلا تمهیداتی مانند کنترل قند خون استفاده از عناصر منهدم کننده تجمع صفراوی و نیز کاهش مصرف نیاسین توصیه شده و نتیجه نهایی کنفرانس یادشده ان بود که که دلایل مصرف استاتین ها انقدر قوی است که تصور ابتلای به دیابت نباید انرا منتفی کند.

بعلاوه نقش مثبت استاتین ها در بهبودی خلق و خو هم قبلا گزارش شده است,در2010 دکتر پاسکوPasco در مجله رواندرمانی و امراض روان تنی مقاله ای منتشر کرد و در ان نشان دادکه افراد سالمی که سابقه قبلی افسردگی نداشتند چنانچه قبلا استاتین می گرفتند احنمال ابتلای بسیار کمتری به وقوع جدید افسردگی نسبت به انهایی که این دارو را دریافت نمی کردند داشتند.

در 2010 دکتر استافوردSafford و همکارانش  در مقاله منتشر شده در جورنال اف سایکیاتری Journal of Psychiatryنشان دادند کهافراد دریافت کننده استاتین ها در یک مطالعه 9 ماه 70 درصد کمتر به افسردگی مبتلا می شدند ودر اخر تحقیق گسترده دکتر اونیل O'neilو همکارانش که در نشریه پزشکی BMC چاپ شده است نشان می دهد که خلق و خوی افراد دریافت کننده استاتین ها مثبت و بهتر است.

یک تحقیق جدید وسیع از تایوان نشان داده است که استاتین ها می توانند از بروز الزایمر هم پیشگیری نمایند.در کنگره اروپایی انجمن قلب در 2013 دکتر Ten T SW lIN نشان داد که از میان 58000نفر فرد مطالعه شده انهایی که بیشترین میزان استاتین را می گرفتند 3 برابر کمتر به زوال عقل قبل و دوران پیری مبتلا می شدند. و انرا به قدرت استاتین هایی مانند اتروواستاتین و یا روسوواستاین نسبت می دادند اما همان مقرار بالای دارای اثار مقید بهبود شناخت بیمار است که عوارض ناخواسته مانند التهاب کبد و عضلات را باعث می شود.

تحقیق جداگانه ای در کنگره  اخیر الذکر نشان داده بود که استاتین ها ریسک ابتلای به کاتاراکت را تا 19درصد کمتر می کنند. 



مهار ترس اجتماعی


بازار کتاب روانشناختی با انواع و اقسام کتاب‌هایی سرریز شده است که با فرمول‌هایی یک‌بارمصرف مثل مثبت‌درمانی مدعی حل معضلات بشری‌اند و کمتر کتاب جدی در مقوله روان‌درمانی در قفسه کتاب‌ها وجود دارد. در «زندگی بدون ترس و رفتار اضطرابی» کتابی از هانس لوکرت و اینگه لوکرت، تفاوت کاملا محسوس است زیرا نویسندگان به جای مخاطب قرار دادن فرد و بار کردن انبوه جملات مسرت‌بخش بی‌فایده برای فرستادن او بر فراز ابرها کاملا حساب‌شده و علمی فرد را از فراز ابرها به موقعیت اجتماعی ملموس و مشکلات آن مانند ترس‌های گوناگون، وسواس، افسردگی و فرسودگی شغلی می‌آورند و با ایده‌های «خودیاری»، «خودرهنمودی» و در نتیجه «خوددرمانی» او را در مسیر روان‌درمانی شناختی قرار می‌دهند. 
اضطراب همچون دیگر احساس‌های ما از نگاه هانس و اینگه به‌واسطه افکار و تصورات پیشایند که غالبا ملتفت حضور آن در ذهن خود نمی‌شویم، ایجاد می‌شود که دارای جنبه مثبت و منفی است. اضطراب‌ها ما را از خطرات فرضی یا واقعی آگاه می‌سازند، قوای ما را چنان تجهیز می‌کنند تا برای مواجهه با موقعیت آماده و سپس بر آن چیره شویم یا برعکس بتوانیم از موقعیت کنار بکشیم، از مهلکه بگریزیم و خود را به جای امن برسانیم. 
آن‌ها با مثالی نوستالژیک ترس ما از ارواح را در کودکی یادآور می‌شوند و تصریح می‌کنند که چنین «ارواحی» حتی بسیاری از افراد بزرگسال را نیز به ستوه می‌آورند چون چنین ارواحی مانع از آن می‌شوند که افراد به کوه‌ها و ارتفاعات صعود کنند، به رستوران، سوپرمارکت یا به یک مراسم پا بگذارند، به جشن و میهمانی بروند، از وسیله نقلیه عمومی و آسانسور استفاده کنند یا حتی پا را از خانه بیرون بگذارند و به خیابان بروند و در صورت لزوم در بعضی موقعیت‌ها نه بگویند یا خواست‌ها و توقعات برحق خود را ابراز کنند. به این دلیل که این افراد خود را در هرجا با ارواح شرور، ترس‌ها و اضطراب‌های دوران کودکی‌شان مواجه می‌بینند، هنوز هم خیال و واقعیت را با هم عوض می‌گیرند. 
ولی چگونه باید از اضطراب رها شد؟ در کتاب هانس و لوکرت می‌خوانیم که انسان مضطرب به جای این‌که بر مساله متمرکز شود (توجه معطوف به مساله)، توجه‌اش را به خود معطوف می‌سازد (توجه معطوف به خود). پس باید رفت سراغ اضطراب. اضطراب‌هایی که علت خاصی ندارند، می‌توان از دو طریق تضعیف کرد و رفته‌رفته از بین برد: از راه دگرگونی افکار، تصورات، تلقی‌ها و باورها و ارزیابی‌هایمان و همچنین از طریق مواجهه با محرک‌های اضطراب‌زا، یعنی از راه جست‌وجوی تعمدی موقعیت‌هایی که تاکنون به عنوان موقعیت‌های اضطراب‌زا تلقی می‌شدند. وقتی ما چنین موقعیت‌هایی را به رغم اضطراب که تجربه می‌کنیم، تاب بیاوریم، به‌زودی بر اضطراب خود غلبه خواهیم کرد. و خب از آنجا که علت اضطراب غالبا به تلقی‌ها و ‌اشتباهات فکری و تصوری دیرپا برمی‌گردد، به‌طوری که بر اثر آن احتمالا رفتار اجتنابی و کناره‌گیری به عادت بدل شده و در تجارب و برداشت احساسی ما تحکیم شده است، به نوبه خود، هنگام ترک عادات ذهنی و روی‌آوری به افکار جدید و تمرین جهت کسب رفتارهای نوین، نیز دچار نگرانی و اضطراب می‌شویم. به همین جهت باید با پشتکار در جلسات درمانی شرکت کرد و با تمرین تن‌آرامی، تمرینات احساس و ادراک، مراقبه، تمرین ذهنی و کنترل افکار روزانه و آموزش و تمرین مهارت‌های اجتماعی به‌سوی بهبود رفت زیرا جهت‌گیری ذهنی و رفتاری نوین مستلزم جسارت و توانایی مداومت و استمرار در تمرین و فعالیت‌هاست، حتی اگر طی این فرآیند احساسات ناخوشایند بروز و بر سر راه جدیدمان مانع ایجاد کنند. در فصل مداوای اضطراب‌ها تمامی روش‌های درمانی با تشریح مثال‌های کافی در محیط خانواده و جامعه برای خوددرمانی توضیح داده شده است. 
از دیگر فرازهای جالب توجه کتاب موضوع حقوق ده‌گانه روانی انسان است. شناخت «حقوق ده‌گانه روانی انسان» از دیدگاه هانس و اینگه به هر فرد کمک می‌کند بهتر در جهت سلامت روانی خود بکوشد. حقوق ده‌گانه روانی انسان عبارت از این است که فرد از احساس‌های شخصی برخوردار باشد و آن را نشان دهد، نظرات، تصورات و باورهای خاص خود را داشته باشد، از خواست‌ها و نیازهای خاص خود برخوردار باشد و آن‌ها را ابراز کند، درباره چیزی بتواند نه بگوید و مخالفت خود را ابراز کند، خواست‌های برحق خود را مطرح کند، انتقاد برحقی را ابراز کند؛ اشتباه کند و اجازه خطاکردن به خود بدهد، تصمیماتی را اتخاذ کند، از دانش و تجارب شخصی برخوردار باشد و سوال‌های خود را به صراحت مطرح کند (مثلا وقتی می‌خواهیم چیزی را بدانیم یا آن‌که چیزی را نفهمیده‌ایم و می‌خواهیم دوباره سوال کنیم). و این احترام قائل شدن برای خود و پذیرفتن خود، معنایی جز این ندارد که انسان به دفاع از حقوق روانی خود برخیزد و روی این وجوه شخصیتی خود تاکید ورزد. از این منظر سلامتی روانی و جسمانی کیفیتی حاضر و آماده نیست که از قبل وجود داشته است، بلکه راندمانی است که در نتیجه تلاش و فعالیت حاصل می‌شود و البته چنانچه ما خودمان را قبول داشته باشیم، آن وقت می‌توانیم دیگران را هم پذیرا باشیم و محترم شماریم (تاثیر متقابل) یعنی این‌که آن وقت حقوق دیگران را نیز محترم خواهیم شمرد. این پیش‌شرط مهمی برای یک ارتباط سازنده است. 

در آسیب‌شناسی این نگاه هانس و اینگه تصریح می‌کنند که درست است که منشاء بسیاری از اضطراب‌ها و ترس‌های ما به رویدادهای دوران اولیه کودکی برمی‌گردد، اما «چرا امروز و اکنون چنین رفتاری از ما سر می‌زند». درواقع، برای علت رفتار فعلی ما باید دلایلی مربوط به امروز و اکنون نظیر «الگوهای فکری مشکل‌آفرین»، «باورها و عقاید نامعقول و غیرسازنده»، «افکار و تصورات خودتخریب‌گر»، «خودبیانی‌های منفی و محدودکننده» و «انتظارات و تصورات پیش‌بین، خودمحقق‌ساز و پریشان‌کننده» را پاسخگو دانست که همگی از رفتار عادت‌شده منتج می‌شوند. این‌ها عواملی هستند که اضطراب و افکار پریشان‌کننده و خطاهای رفتاری را در ما تحکیم می‌بخشند. فرد باید خطای فکری خود و اسنادهای خطاگونه خود را رها کند. در افکار، نگرش‌ها و انتظارات خود به‌گونه‌ای نو و تازه جهت‌گیری کند. رفتار ‌اشتباه خود را با طرز رفتار سازنده و مبتنی بر اعتمادبه‌نفس جایگزین کند. آن وقت آمادگی بالا برای اضطراب و افکار پریشان‌ساز رنگ می‌بازد. 

http://baharnewspaper.com

در ستایش مانیفست

با آگاهی بر این‌که هر نوشته‌ای نیز می‌کوشد با ابزار متکثر زبان، تکثرات و بیراه زدن‌ها عنوان خود را وحدت ببخشد، نوشته حاضر بر آن است تا با نوعی آری گفتن به کلی‌گرایی روح پاسخ‌های متکثر به پرسشی واحد را در خود مجموع سازد. رویکرد نوشتار حاضر از وجهی می‌تواند دارای ‌منشی معرفت‌شناسانه باشد و از سوی دیگر به اعتبار شهرت نمادین آنچه به نام مانیفست می‌شناسیم، می‌تواند تحلیلی پارادایماتیک از یک جزء دیالکتیکی باشد که هدف تحلیل آن، صرفا رسوا کردن یا کشف حکمت‌مآبانه عنصر سوم یا حتی میانجی نیست، بلکه به قول مراد فرهادپور بسط ایده‌ها و تنش‌ها و تناقضات یک سوی این دیالکتیک است که تمام پتانسیل خود را در میل کردن به طرف دیگر آشکار می‌سازد. به همین منظور در ابتدا می‌توان از همین رویکرد معرفت‌شناختی، باب پرسش مانیفست چیست؟ را گشود. برای این کار بدوا مورد کوگیتویی که اسلاوی ژیژک آن را بنیان سوژه می‌نامد، می‌تواند مدخل مناسبی برای تحلیل پرسش این مقاله باشد.

اما نسبت مانیفست با کوگیتو در چیست؟ وجهی از سوژه که در بنیان امر نمادین، نهادینه می‌شود و به عبارتی سوژه خود را در بدنه امر نمادین به کار می‌بندد، زبان را به مثابه حلقه لاینفک اتصال خود با ساحت نمادین برمی‌گزیند. به همین مناسبت اگر سوژه، به قول ژیژک بدون عطف به مقصدی که آگاهانه و البته مصمم در پی آن است، جهان عینی و بیرونی را از خود پس می‌زند و شکاف عظیمی میان خود و آنچه در پیرامون اوست طرح می‌افکند، تا آماده پذیرش امر نمادین به منزله پرکردن خلأ ارتباط سوژه و جهان شود، در حقیقت، به مشارکتی در از آن خود ساختن اجزای امر نمادین دست می‌یابد که از خلال آن سوژه خود را می‌سازد. حال اگر فرضا در فاصله توپولوژیک میان این پس زدن و سپس پرکردن توقفی داشته باشیم، دقیقا در نقطه‌ای ایستاده‌ایم که می‌توانیم مسئله چیستی مانیفست را با آن اعتبار بخشیم.
تمامیت‌خواهی ایدئولوژیک همواره در هیات ستایش از بیانیه‌ها ظاهر می‌شود. دقیقا در هیاتی که ادراک را در مواجهه راستین با آنچه گذشته است، دچار تحریف می‌کند. در این مقام، بیانیه اصحاب قدرت، چیزی نیست جز تلقین اخلاق فانتزی به منظور پوشاندن نقطه تسلیم و عجزش در قبال گذشته. بیانیه‌ها در حقیقت خلأ میان صاحبان خود و جهان عینی را با نمادین کردن مناسبت‌های نوین پر می‌کنند. یک بیانیه، شکل بی‌پوشش خود را در موضعی آشکار می‌کند که اخلاق نمادین یا حتی به تعبیر ژیژک، «شعائر ایدئولوژیک» را بی‌هیچ انفصالی، جایگزین پس زدن جهان عینی می‌کند. به همین دلیل، جهانی که توسط بیانیه‌ها خط می‌خورد، رو در گذشته‌ای دارد که گویی دیگر با آن نمی‌توان کاری کرد. گذشته‌ای که کلید دادگاهی خود را برای ما به‌جا می‌گذارد و بی‌هیچ رغبت، تقدس و پاسداشتی از برای آن داوری، به سرعت می‌گذرد. بیانیه‌ها شیادترین دروغگوهای تاریخند. اگر در دومین ساحت تبیین کارکردهای ایدئولوژی از منظر ژیژک، بخواهیم تعریفشان کنیم، باید گفت که آن‌ها به حوزه «باورهای ایدئولوژیک» یاری می‌رسانند. بیانیه‌ها ستایشگران روی در آینده و پشت به گذشته داشتن‌اند. آن‌ها دست خود را از فجایع تاریخ آب می‌کشند و در این کار بر همدیگر پیشی می‌گیرند. آن‌ها آیینه نگاه اخلاقی دیگری بزرگ‌اند زیرا اَشکال بازتولید‌شده، دست دوم و بازیافتی جهان را از کارخانه ایدئولوژی به منظور پردازش هویت خود در نقطه صفر ساحت نمادین برمی‌گزینند و بدین روش تاریخ فاتحانه را گاه با ستایش و گاه با برائت، تحکیم می‌بخشند. به بیان کامل‌تری می‌توان گفت بیانیه‌ها فی‌نفسه معاصر با تاریخ امضاهای در پایشان نیستند. موضع معترضانه آن‌ها به اجزای منفکی در گذشته، بیانگر ستایشی ضمنی است که گذشته را با کسر کردن یک یا چند جزء از آن، در مقام قربانی بی‌اراده‌ای برای آینده‌ای مجهول می‌نشاند. در مقابل این سرپوش گذاشتن بر گذشته، مانیفست جهان پیرامون خود را به منظور باز آوردن مجدد بازیافت‌های آن، پس نمی‌زند. ساده‌انگارانه آن است که گمان شود مانیفست نوشته، سپس خوانده و درنهایت نمادین می‌شود. حال آن‌که این رویکرد بیشتر مناسب نوشتارهای بیانیه‌واری است که درون حوزه پیش‌فرض‌های حاکم استوارند. در حقیقت مانیفست، فی‌نفسه از حیث توپولوژیک در بیرون از ساختار و جایگاهی قرار می‌گیرد که نمادین شدنش به منزله آنتی‌تزی برای گذشته باشد. مانیفست گشودگی مجدد گذشته است؛ روح سرگردانی که به بیماری اجبار تکرار مبتلاست. مقاومت در برابر فراموشی و تذکار گزینشی گذشته و سعی در تکرار آن ولو به قیمت تباه کردن زمان حال.

Manifestum یا Manifestus ریشه‌ای است که مانیفست از آن گرفته شده است. این اصطلاح در معنای آشکار کردن و گشودگی به کار گرفته می‌شد. اگر در ترمینولوژی لاتین این واژه را پی بگیریم، باید پرسید ما چه چیزی را مانیفست می‌کنیم؟ چه چیزی پنهان بوده است که اینک باید حجاب از چهره آن افکند؟ در دل وضع مفهومی فعل «آشکار کردن» هر سه وجه گذشته، حال و آینده وجود دارد. و اساسا حکمت مقدس در کلام خداوند و انبیا که آن را به خویش مختص می‌کنند، با سومین وجه زمانی آشکار ساختن، ارتباطی فشرده دارد. کرارا در کتاب‌های مقدس از این عبارات استفاده شده است: «به‌زودی بر تو آشکار می‌شود»، «سرانجام حکمت آن را خواهید دانست»، «اگر بر شما آشکار شود» و... به همین دلیل، آشکار کردن در وضع مفهومی‌اش می‌تواند نور افکندن گذشته بر لحظه اکنون، آن هم به شکلی آنی و فوری باشد که کلام و کنش را در یک لحظه مجموع می‌کند. با این تفسیر وعده هرگونه آشکارسازی و ارتباط فشرده میان بشارت و تحقق مسیانیک را می‌توان معطوف به آینده دانست. به همین دلیل ابژه پس از آشکارشدن نه زدوده می‌شود و نه منتقل. آشکارگی ساحتی از حقیقت را به پیش چشم می‌کشاند که غبار زمان گاهشمارانه، نتوانسته لبه تیز آن را کند کند. مانیفست نوشته می‌شود تا امکان بازیابی گذشته‌ای باشد که می‌توانست از مسیر دیگری با اکنون انسان پیوند بخورد. و چه چیز هراس‌انگیزتر از این؟ مانیفست در مقام منطق یک رخداد، آشکارگی بی‌عنوان است. دقیقا همین آشکارگی است که پیش از هر چیز، نفس آشکار بودن خود را به نمایش می‌گذارد. آشکارگی محل و مکان سیاست است. تحقق وجه قلابی این آشکارگی، یا همان به تعبیر مارکس: آگاهی کاذب، در فرم بیانیه‌ها مستتر است، زیرا در قالب بیانیه‌هاست که رسانه‌ها و دولتمردان می‌توانند، منطقه این آشکارگی را در دست بگیرند. آنچه پرواضح است این‌که نباید ناآگاهانه نوشتار انتقادی و انقلابی را با نام بیانیه، ایدئولوگ ساخت. آشکارگی را می‌توان دشمن حقیقی حفاظت از اینجا و اکنون دانست. به دلیل اینهمانی زمینه این حفاظت و قانون است که مانیفست سراسر خود را از زمینه موجود پس می‌زند. به همین دلیل وجود مانیفست به مثابه ویروسی برای قانون تلقی می‌شود زیرا وضعیت نه تماما منفرد و نه تماما مجموعه‌ای آن، تامل را درباره‌اش سخت می‌کند.
مانیفست، بدن خود را از بازی زیست سیاست کسر می‌کند. این یعنی نخستین قدم در خلاف جهت بدل شدن روزافزون حیات به ابژه سیاست. تنها راهی که می‌تواند از خلال آن خود را از بدنه تاریخ مرتب و بی‌نقصان (همان که در روایت فاتحان، آن چنان درخشان است که در پرتو نورش آنچه را که گذشته است، به خوبی می‌توان نظاره کرد) بیرون بنهد. با این بیرون نهادن و با خیره نگریستنش، مانیفست تاریخ را وارونه می‌کند؛ تاریخی را که ازلی و ابدی است. تاریخ نه تنها بی‌سر و ته نیست، بلکه همواره مدعی سر و ته دادن، فرم بخشیدن و نمادین کردن همه‌چیز در درون خود است. به تاریخ از ازل و ابد بر همین کار بوده است. ازل و ابد دو واژه معرب‌اند که ایرانیان باستان آن‌ها را به منظور توصیف حکومت‌های چندصدساله به کار می‌بردند که گویی در نظر ایشان تا ابد پایدار و شکست‌ناپذیر جلوه می‌کردند. شکل استفاده این دو اصطلاح به صورت اَسَر (بدون سر و آغاز) و اَپَاد (بدون پا یا انتها) بود. بنابراین ادعای داشتن یک تاریخ دارای سر و ته که ضرورتا بدن خود را وانهاده یا از دست داده است اما نکته‌ای را مغفول می‌گذارد که اتفاقا تعارضات همین به اصطلاح بدنه، با آن سر و ته است. انطباق بی‌نقص مانیفست در مقام یک بدنه در میان سر و ته از پیش معلوم تاریخ، مترادف است با فرض معناداری تاریخ در گرو یکدستی و انطباق جزء به جزء آن. و در این میان معنای حقیقی یا همان معنایی که در بستر تناقضات و تنش‌ها حاصل می‌شود، یکسره از نظر دور می‌ماند. رواقیون یونانی پیش از هرکسی به این حقیقت پی برده بودند که یک فرم پذیرنده و از پیش معین، در مقابل ورود جزئی که بخواهد اقتدار میان مناسبات آن را در هم شکند، با اصطکاکی شدید مقاومت می‌کنند. این بدان معنی است که مانیفست به اقتضای رخدادوارگی‌اش نمی‌تواند زمینه تاریخی را دست‌نخورده واگذارد و سر و ته خود را دقیقا منطبق با فقدان بدن تاریخ در درون آن کارسازی کند. از آنجا که مانیفست خود دارای فرم غایی (یعنی مجوعه تکنیک، سبک و محتوای درونی) خویش است و این فرم در فاصله میان دیدن و لمس کردن یا حتی نقد و تقلید به یک یا چند جزء سازنده خود تقلیل نمی‌یابد، شاید به همین دلیل باشد که آثاری که خود را پیرو یک مانیفست هنری می‌دانند، نمی‌توانند به تمامی با آن منطبق باشند. آثار همواره در پیروی از مانیفست مطبوع خود شکست می‌خورند. مانیفست در مقام یک ایده کلی، شر بنیادین در ماتریالیسم اثر را به خود راه نمی‌دهد. افلاطون در تفاوتی بنیادین که میان دو اصطلاح کتیزاین و دموارژاین می‌نهد، بر همین نکته تاکید می‌ورزد. این‌که خلقت برپایه امر خیر مطلق بنا نشده است (کتیزاین)، بلکه در حدود ایده و در تناسبی آمیخته با امر درونی شر قرار گرفته است (دموارژاین)، شری که سرحدات مقاومت مادی را در مسیر وصول به ایده مقرر می‌سازد. به همین دلیل همواره آثار مقلد مانیفست قادر نیستند تماما ایده آن را ملموس و عملی کنند. حتی خود مانیفست به واسطه خصلت خودآیینی‌اش از این‌که بار نقصان و کاستی‌های اثر را بر دوش کشد، تبری می‌جوید. یک پای مانیفست در تاریخ است و پای دیگرش در تاریخ‌مندی. این یعنی نباید رخداد مانیفست را صرفا آغاز پروژه‌ای تاریخگرایانه قلمداد کنیم. در تاریخ‌مندی بودن یعنی حضور در حد فاصل رخداد و غایت آن. چگونه یک مانیفست که در مقام یک رخداد و به عبارتی در مقام سَری جدید برای تاریخی بی‌سر، حاضر می‌شود و خود امری تکین در تعارض با عرصه نمادین شدن مانیفست در مقام یک پارادایم باشد) برسد، زمانی است که به قول رواقیون برای به پایان رسیدن، آغاز شده است. زمانی که زمانی را می‌طلبد تا پایان خودش را تحقق بخشد. بی‌دلیل نیست که رواقیون تنها برای آن دسته از فهم‌های مشترک ارزش قائل بودند که درنهایت در زبان به کنشی منجر شود که از زمینه خود به تمامی کنده می‌شود: کنش انقلاب یا چیزی نظیر مانیفست.

مانیفست در کلیت خطاب خود، تکینگی خود را آشکار می‌کند و کلیت آن، تخم تمامی تناقضات و پراکندگی‌های معطوف به میل را در بستر زمینه‌ای که دیگر آن را پس زده، می‌پراکند. در این مسیر، مانیفست از فرزند خود شروع می‌کند. یعنی دقیقا از اثری که از مانیفست تبعیت می‌کند. ارتباط آن با اثر هیچ‌گاه بدل به رابطه‌ای صاف، بی‌شکاف و مبرا از فقدان نمی‌شود. اثر تنها در کلیت خود، در تطابق با روح مانیفست است. به همین دلیل می‌توان ورق سرزنش بعضی افراد را که شکست و تناقض میان این دو را مهیب جلوه می‌دهند، برگرداند و این خصیصه را به عنوان امر ذاتی و درونی‌شده این دیالکتیک توصیف کرد. و اصلا آشکار شدن همین فقدان‌ها و شکاف‌ها میان اثر و مانیفست است که صیرورت تاریخی اثر را ممکن می‌سازد و به همین صورت هرگونه اینهمانی و انطباق صرف میان اثر و مانیفست خصلت کل‌گرای آن را مختل می‌کند.

 امیر کمالی

http://baharnewspaper.com

مقالات ‌ارزشمند، معیاری برای توسعه علمی



  • یکی از مهم‌ترین دستاوردهای علمی کشور در سال‌های گذشته روند رو به رشد تولید مقالات علمی در کشور است. این روند براساس برنامه‌ریزی‌هایی که از اواخر دهه ۱۳۷۰ در کشور شده بود، آغاز شد و سرانجام همان‌طور که انتظار می‌رود پس از بیش از یک دهه هم‌اکنون آن‌قدر اهمیت مقاله علمی‌نویسی و مشارکت در گفتمان علمی جهانی بر همه معنی شده که اندک مخالفان این جریان را به راحتی می‌توان ناآشنا به ساختار علم مدرن نامید. این روند باعث شد در دو سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱ ایران به بالاترین نرخ رشد تولید مقاله علمی در دنیا دست پیدا کند. عنوانی که هرچند در سال گذشته نصیب عربستان شده اما نشان می‌دهد که هم‌اکنون توجه به کلیت مقاله‌نویسی دیگر در کشور جا افتاده است. بازگشت عقلانیت به راس امور اجرایی کشور می‌طلبد که از این پله گامی فراتر نهاده و کیفیت مقالات علمی هم وزن بیشتری در سنجش روند توسعه علمی کشور از یک طرف و محک کارهای پژوهشی کشور از طرف دیگر قرار بگیرد.
    مقالات علمی، برآیند پژوهش است. کیفیت مقاله‪، ‬ کیفیت و وضعیت پژوهش انجام‌شده را نشان می‌دهد. به این ترتیب غیر از آمار خام مقالات، آمار مقالات مهم و با‌کیفیت هم در ارزشگذاری وضعیت علمی هر کشور، سازمان پژوهشی یا حتی فرد مهم است. برای تعیین کیفیت، پارامترهای زیادی وجود دارند که کارشناسان با توجه به آن‌ها کیفیت رشد علمی در یک مجموعه یا کشور را تعیین می‌کنند. یکی از مهم‌ترین این پارامترها که کیفیت یک مقاله علمی را تعیین می‌کند تعداد ارجاعاتی است که از طرف دیگر پژوهشگران در همان زمینه به این مقاله شده است.
    هرچه تحقیقات در یک زمینه مهم‌تر و باارزش‌تر باشد پژوهشگران بیشتری به آن مقاله رجوع و از آن استفاده می‌کنند. به همین دلیل شاخصی برای ارزیابی مقاله‌های علمی ابداع شده است که به آن ضریب برخورد یا Impact Factor می‌گویند. هرچه این ضریب بزرگ‌تر باشد نشان‌دهنده اهمیت مقاله و کار علمی مرتبط با آن است. گاهی مشاهده شده است که پژوهشگران یک مرکز تحقیقاتی یا یک کشور برای این‌که به‌طور صوری ارزش کار خود را بالا ببرند، بدون دلیل به مقاله‌های همکاران یا هموطنان خود ارجاع داده‌اند. از سوی دیگر ارجاعات به یک مقاله از کشورهای مختلف نشان‌دهنده این است که آن موضوع در جهان علم از اهمیت بیشتری برخوردار است یا حداقل مسئله روز است. به همین دلیل در هنگام ارزیابی ارزش علمی یک مقاله حتی‌المقدور ارجاعات داخلی به آن اثر نادیده گرفته می‌شود.
    برای ارجاعات هم نظام کاملا مدونی وجود دارد و معلوم است که به هر مقاله چقدر ارجاع داده می‌شود. اندازه‌گیری تعداد ارجاعات مقالات، متوسط ارجاعات مقاله‌های هر کشور، تعداد خودارجاعی (ارجاع نویسنده در مقالات بعدی به مقاله‌های قبلی خودش) و سهم آن در کل ارجاعات، تعداد مقالات بدون ارجاع و سهم آن از کل مقالات، دیگر شاخص‌هایی هستند که در سنجش مقالات علمی در نظر گرفته می‌شود. امروز یکی از مهم‌ترین معضلات پیش روی مقالات، تقلب‌های علمی است. بخش ناچیزی از این تقلب‌ها، کپی‌برداری یا سرهم‌بندی کردن است. اما آنچه کمتر به آن توجه می‌شود این است که اصرار برای تولید مقاله و صرفا وابستگی ارتقای استادان دانشگاه به آن (از بین شاخص‌های «علمی» ارتقا و نه شاخص‌های اداری و عقیدتی و سیاسی) معضل جدیدی را به وجود می‌آورد که مقالات بی‌ارزش خوانده می‌شود. آمار نشان می‌دهد که مقالات کم‌ارزش ایرانی در سه‌سال گذشته آن‌قدر زیاد شده‌اند که تعدادشان نه تنها از مقالات تاحدودی ارزشمند پیشی گرفته، چندین برابر شده است. این روند بسیار نگران‌کننده است. تازه در اندازه‌گیری این روند مقالات خودارجاعی (ارجاع نویسنده در مقالات بعدی به مقاله خودش) هم در نظر گرفته شده که خود شاخصی برای ارزش‌گذاری مقاله است. با این حال باز هم تعداد مقالات بدون ارجاع (که حتی نویسنده هم در مقالات بعدی به آن ارجاع نداده) بسیار بالاست. بدیهی است که در سال اول انتشار مقاله ممکن است ارجاع آن بسیارکم یا صفر باشد و با گذشت زمان مقاله ارجاع بگیرد. یا با توجه به تاخیر زمانی که بین تولید مقاله تا داوری و سپس انتشار آن است، مقالاتی که به آن مقاله ارجاع داده‌اند هنوز در نوبت انتشار هستند، اما باز هم آمارها نشان می‌دهند که این رقم از سال ۲۰۰۹ از میزان متوسط جهانی بالاتر رفته است. درحالی که اکثر کشورهای توسعه‌یافته در دنیا در سال ۲۰۱۱ (آخرین سالی که بنیاد اسکوپوس آمارش را عمومی منتشر کرده است) حدود ۶۰‌درصد مقاله بدون ارجاع دارند، متوسط جهانی ۷۳‌درصد و این مقدار برای مقالات ایرانی بیش از ۷۷‌درصد است. درحالی که سال قبل از آن این رقم برای جهان در سال ۲۰۱۰ به بیش از ۵۰‌درصد و در سال ۲۰۰۹ به بیش از ۴۰‌درصد می‌رسد، آمار مقالات بدون ارجاع ایرانی هم تقریبا همین مقدار است. اما پیش از آن‌که روند آماردهی و توجه بیش از اندازه تنها به تولید مقاله ‌در صدر برنامه‌ها قرار نگرفته بود، رقم متوسط جهانی بیش از ۳۰‌درصد و تعداد مقالات بدون ارجاع ایرانی بیش از ۲۰‌درصد بود.
    یکی دیگر از معیارها که کیفیت کارهای پژوهشی یک فرد یا یک نهاد یا کشور را اندازه می‌گیرد، شاخص H است. شاخص H که از ابتدای قرن جاری مطرح شد، بهتر از تعداد خام ار‪جا‬عات می‌تواند کیفیت علمی یک کار پژوهشی را نشان دهد. می‌توان به وسیله این شاخص، محققان تاثیر‌گذار را از آن‌هایی که صرفا تعداد زیادی مقاله منتشر کرده‌اند متمایز کرد. این شاخص همچنین برای مقایسه محققانی که در یک حوزه کاری یکسان فعالیت می‌کنند کاربرد دارد. محاسبه H برپایه توزیع استنادات داده شده به آثار منتشر‌شده یک فرد یا گروهی از افراد صورت می‌گیرد.
    به زبان دقیق‌تر، وقتی شاخص H برای شخص، گروه، دانشگاه یا کشوری عددی مثلا x است، یعنی تعداد x مورد اثر انتشاراتی (مثل مقاله) دارد که به هریک از آن‌هادست‌کم x بار استناد شده‌ است. ‪چون‬ فقط مقالاتی تعیین‌کننده شاخص H هستند که ارجاعات بالایی دارند، برآورد این نوع ضریب تاثیر بسیار آسان است. پژوهش‌ها نشان‌داده که شاخص H تاثیر زیادی در پیشگویی افرادی دارد که بعدا نشان‌های افتخار می‌گیرند؛ از جمله جایزه نوبل. در ایالات متحده فیزیکدانان با شاخص ۱۲ می‌توانند دانشیار دانشگاه باشند و با ۱۸ می‌توانند استاد تمام باشند و با ۱۵ تا ۲۰ می‌توانند عضو انجمن فیزیک آمریکا باشند و با بیش از ۴۵ می‌توانند عضو آکادمی ملی علوم آمریکا باشند. وضعیت شاخص H ایران در مقایسه با کشورهای مهم تولید‌کننده مقاله در دنیا و خاورمیانه می‌تواند گواه خوبی در کیفیت مقالات ایرانی باشد. این امر به سیاستگذاران علمی کشور کمک می‌کند نقاط قوت نظام پژوهشی کشور را بهتر شناخته و سرمایه‌ها را به سمت نقاطی که بازده بهتری دارند، سوق دهند. نگاه به این شاخص به خوبی نشان می‌دهد که رتبه‌بندی در این زمینه خیلی بیشتر از رتبه تعداد خام مقالات، به سطح توسعه‌یافتگی کشورها وابسته است.

    http://baharnewspaper.com